انجمن حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبر و اشتارگات در ایران

نسخه‌ی کامل: ازدواج با فرد سالم
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلام،به داداش ابابصیر
حدود دو سه ماه پیش با یک پسر در دانشگاه آشنا شدم. ما ابتدا در دانشگاه و بعد کم کم بیرون از دانشگاه با هم قرار می گذاشتیم. هدف ما این بود که با خصوصیات هم بیشتر آشنا شویم و در آینده برای ازدواج تصمیم بگیریم. از نظر مذهبی با هم تفاوت داشتیم. برای مثال من نماز می خوانم ولی او نه. البته معتقد بود ولی شاید کمی تنبلی می کرد. ولی من اوایل زیاد دقت نمی کردم. فکرم این بود که اگر در مسائل دیگر با هم هماهنگ باشیم می توان سر این موضوع کنار آمد. حدود یک ماه و نیم از آشنایی ما می گذشت و من ناخواسته درگیر احساسات هم شدیم، ولی به زبان نمی آوردم. تا اینکه یک روز او به او گفتم که چند سال است که مبتلا به یک بیماری ناعلاج هستم. این خبر خیلی او را شوکه کرد و برای هر دو خیلی نگرانی به وجود آورد. نمی دانستم چه کار باید بکنم. فشار روی من خیلی زیاد بود. جرآت نمی کردم نگرانی خودم را به او بگویم. از طرف دیگر خیلی ترسیدم این پسر به من وابسته تر شود و به فکرم آمد اگر او در چند ماه آینده به این نتیجه برسد که به هر دلیلی مناسب ازدواج برای او نیستم، به من ضربه ی شدیدی وارد میشه. آخرسر به او گفتم که ما مناسب هم نیستیم.
چند روز از این قضیه می گذرد و من در تصمیم خودم شک کردم...
آیا نباید با او بیشتر آشنا می شدم؟
شاید خصوصیات دیگری در او پیدا می کردم که بتوانستم از این طریق موارد بوجود آمده را حل نمایم؟
فقط خدا از آینده خبر دارد.
به نظر شما همان ابتدا و قبل از پیش اومدن هرگونه وابستگی می بایست موضوع بیماریم را با او مطرح می کردم؟
با توجه باینکه هر دوی ما در فاز شناخت از هم بوده ایم می بایست احساساتمان را کنترل کرده و از پیش آمدن وابستگی عاطفی پرهیز می میکردیم؟
با توجه به تفاوتهایی که از نظر مذهبی با هم داریم ، که مطمئناً فقط در موضوع نماز نیست. از این جهت این تفاوتها مهم هستند و منشاء اختلاف، من اقدام مناسب را کرده ام ، و بهترین کار هم همین بوده و لذا دیگر به این ارتباط باز نگردم؟
در مورد بیماری هم من به امید آینده و داروهای بهتر نباید باشم ؟
وضعیت من همانطور که هست و حتی بر فرض بدتر شود را باید در نظر بگیرم؟
پس از این دو جهت تفاوتهای مذهبی و سلامت چشمی و با این معیارهای ما سازگار هم هستیم و بازگشت و اقدام به ازدواج از روی احساس موجبات پشیمانی از روی عقل را بعد از آن فراهم نمی سازد؟
با تشکرگل
روژینکلافه
سلام به دختر پاک ومعصومم
اشتباه اول شما این است که اگردرجلسه ی اول شجاعت این رانداشتید که بیماری خودرابه اوبگویید باید
درجلسه ی دوم بیماری خودرابه طور کامل وبه دورازاحساسات به اومی گفتید.
اشتباه دوم:وقتی دونفرازنظرمذهبی باهم تفاوت دارنداگراین تفاوت حتی به میزان خیلی کم باشدکه نمازیک مسئله ی بسیار بسیارمهمی است یابایدهردونمازبخوانندیااین که شماهم ازنظرمذهبی سست باشیدونمازنخوانیدوگرنه همان جلسه ی دوم بایدرابطه ی خودراقطع می کردید.
اشتباه سوم:وقتی یک پسربایک دختربدون ضوابط فرهنگی واجتمایی وخانوادگی به صورت خودسرانه بایک دیگرقرارمی گذارندبی شک احساساتی شده واشتباه راتجربه می کنندگاهی اوقات هزینه ای که شمابرای این اشتباه پرداخت میکنیدبسیارسنگین وغیرقابل جبران است.
اشتباه چهارم:خودرابادورزدن کلمات فریب ندهیدبهترین تصمیم راگرفته ایداورافراموش کنیدوانشاالله باکسی آشنامی شویدکه مانندخودتان دارای اعتقادات مشابه باشدو از روی عشق وعلاقه ونه ترحم و دلسوزی بابیماری شماکناربیاید.
آرزوی خوشبختی وسعادت برای شمادخترخوبم را دارم.
ا
به نظر من تفاهم مهمه و اينكه همه به نوعي مشكلي دارند من به ارپي به عنوان بيمار نگاه نميكنم بيمار شخصيه كه تو مريض خونه بخابه ارپي مثل همه مشكلا فقط يه مشكل هست و همين .فقط يا بايد با مشكل كنار اومد يا دررفع مشكل تلاش كرد همسر بنده دچار همين مشكل يا شايد مشابه اين مشكل هستند من اعتقادم به اين هست كه نكات مثبت زندگي رابايد انسان مورد توجه قرار بده اينكه فردبداخلاق بااينكه جسم سالم داره اماروان مشكل داره فردمعتادهم مشكل داره هركس يه مشكلي داره به نظر من زندگي بافردي كه از هر لحاظ خوبه و فقط مشكل بينايي داره بهتر از زندگي بافردي هست كه بداخلاق يامعتاد يادزد و خداناشناس هست انسان ازدواج ميكنه كه روان خودش ارامش داشته باشه اينكه مردم چي فكر ميكنن و غيره مهم نيس مافقط موظف به كنترل فكر خودمان هستيم عقايد مردم به خودشان ربط دارد من بامحمد ازدواج كردم شكر خدااز هر لحاظ تامين بودم شغل مستقل خانواده ي خوب و تحصيلات خوب و دنبال يكي ميگشتم كه كنارم زندگي كنه نه روبروي من اتفاقامشكل بينايي يه جوريه كه خواه ناخواه مجبوره محمدكنارم باشه و نره يهو شيطنت بكنه وچشم منو دور ببينه درسته به هر حال مشكله اما بخدااينهمه هم ناميدكننده نيس بخدامحمديه اخلاقي داره كه باكل دنياعوض نميكنم نميگم هيچ مشكلي نداريم همه زندگي ها مشكلاتي دارن و ماهم مثل همه من رانندگي ميكنم محمدكنارم ميشينه خب رييس جمهور هم رانندگي نميكنه ومثل اقاميشينه مگه اين مشكله ؟ و خب محمدزن ذليله و خيلي مزيتهاي ديگه دختراديگه چي ميخان ها؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام ناهید خانم
آیا همه ی دختر و پسر ها و خانوده هایشان که سالم هستند عقیده ی شما را دارند؟یا شما یک استثنا هستید؟
آیا شما قبل از ازدواج بیماری محمد را قبول کردید یا بعد از ازدواج؟
سلام دوستان گرامی منم امیدوارم که همه دخترا وپسرها وخانواده های سالم مثل ناهید خانم فکر کنند اما متاسفانه اینطور نیست.چونکه بیشتر بزرگترها چوب لای چرخ میذارند.وجوانها را از زندگی دلسرد میکنند
سلام خانم حاملی
لطفا اگر مورد خاصی سراغ دارید برایمان تعریف کنید تا استفاده کنیم .
با تشکر از شما
سلام دوستان من وقتی وارد این سایت میشم و مطالب رو میخونم حس بهتری بدست میارم راستش من با کسی اشنا شده ام که ارپی داره یعنی خواستگارم هس منم مسل ناهید جان فکر میکنم و اگه خانواده ام موافقت کنن میخوام بهش جواب بدم و باهاش ازدواج کنم واسم دعا کنین که خونوادم راضی بشن از همه مهمتر بتونم تو زندگی توان زندگی بهتری رو با همسر ایندم داشته باشم و هیچ وقت ناراحتش نکنم و ... به امید درمان همه بیماریهای چشمی و سایر بیماریها