انجمن حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبر و اشتارگات در ایران

نسخه‌ی کامل: تایپیک روانشناسی کودک و نوجوان
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
 پاسخ به کنجکاوى ﻫﺎﯼ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ 5 ﺳﺎﻟه در مورد مساىل جنسى:


✅ﮐﻼ‌ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻮﺍﻻ‌ﺕ ﺟﻨﺴﯽ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻃﻮﺭﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﺣﺴﺎﺱ ﺑﺸﻪ . ﻣﺜﻼ‌ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻪ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺗﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭﯼ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺳﻮﺍﻻ‌ﺕ ﺟﺪﯾﺪﺗﺮﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻪ .
ﻧﮑﺘﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻻ‌ﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻮﺍﻻ‌ﺕ ﺑﻪ ﺍﺻﻞ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﻨﯿﺪ .


*ﭘﺴﺮ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﺩﺍﺭﻥ؟


ﭘﺴﺮ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺸﻪ ﻣﺮﺩ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﺯﻥ ﻣﯿﺸﻪ . ﭘﺴﺮ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺸﻪ ﺭﯾﺶ ﺩﺭﻣﯿﺎﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺭﯾﺶ ﺩﺭ ﻧﻤﯿﺎﺭﻥ . ﭘﺴﺮﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺸﻦ ﻗﻮﯼ ﻣﯿﺸﻦ ﻭ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺭﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﻨﻦ ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭﯼ ﻧﻤﯿﺸﻦ . ﭘﺴﺮﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺸﻦ ﻣﺠﺒﻮﺭﻥ ﺑﺮﻥ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ .


*ﺑﭽﻪ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺎﺩ؟ ﻣﻨﻮ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺍﻭﺭﺩﯾﻦ؟


ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺑﭽﻪ ﺭﺳﯿﺪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﺒﺮﻥ . ﺩﮐﺘﺮ ﺷﮑﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻭ ﺑﭽﻪ ﺭﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭ ﺑﺨﯿﻪ ﻣﯿﺰﻧﻪ . ﺍﮔﻪ ﺩﺭ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﺳﺰﺍﺭﯾﻦ ﺷﺪﻩ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺍﮔﻪ ﺍﻣﮑﺎﻧﺶ ﺑﺎﺷﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺟﺎﯼ ﺑﺨﯿﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻧﺸﻮﻧﺶ ﺑﺪﯾد


 *ﺷﮑﻢ ﺍﻭﻥ ﺧﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﭼﻄﻮﺭﺗﻮﺵ ﺑﭽﻪ ﺭﻓﺘﻪ؟
ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﮐﻪ ﺑﭽﻪ ﻧﺒﻮﺩﻩ . ﺑﻌﺪﺍ ﺑﭽﻪ ﺷﺪﻩ . ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﻭ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ، ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﯾﻢ . ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺍﯼ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ، ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﺎﺯ ﻭ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺑﻬﻤﻮﻥ ﺑﺪﻩ . ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﭼﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﻨﻮ ﻭ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﻭ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ ﻭ ﯾﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﯼ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺗﻮ ﺷﮑﻢ ﻣﻦ ﮔﺬﺍﺷﺖ . ﻣﻦ ﻧﺪﯾﺪﻡ ﭼﻄﻮﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ . ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﻋﺠﯿﺐ ﻭ ﻏﺮﯾﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ .
ﺑﻌﺪﺵ ﺍﻭﻥ ﻧﻘﻄﻪ ﯼ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻥ . ﻫﺮ ﭼﯽ ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﯼ ﺷﮑﻢ ﻣﻨﻢ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﻣﯿﺸﯿﺪ . ﺗﺎ ﺣﺪﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﯼ ﮐﻪ ﺷﮑﻢ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺟﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ . ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻡ . ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺷﮑﻤﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﺭﺩ ﮔﺮﻓﺖ . ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯼ . ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﻣﻨﻮ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺷﮑﻢ ﻣﻨﻮ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ .
✅ﻧﮑﺘﻪ : ﺍﮔﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺟﺎﯼ ﺑﺨﯿﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﺑﮕﻮ ﺍﻻ‌ﻥ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﺏ ﺷﺪﻩ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ .




*ﻋﺮﻭﺱ ﺩﻭﻣﺎﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯽ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﻣﯿﮑﻨﻦ؟


ﻫﺮ ﮐﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﮐﻨﻪ . ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺷﻮﻥ ﺑﺮﻥ ﻭ ﺟﺪﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻦ . ﻣﺜﻞ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﻟﻮﻧﻪ ﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺷﻮﻥ ﻣﯿﺮﻥ . ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺗﺎ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺑﭽﻪ ﯼ ﺧﻮﺷﮕﻠﯽ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﺑﺪﻩ


 *ﭼﺮﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺎ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻢ،ﺭﺍﺿﯽ ﻧﺸﺪﯼ (ﭘﺴﺮﻋﻤﺶ 6 ﺳﺎﻟﺸﻪ)


ﺑﭽﻪ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮﻫﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﻦ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺗﮑﻮﻥ ﻣﯿﺪﻥ ، ﭼﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﺖ ﺯﻭﺭﺵ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮﻩ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﯾﺎ ﺑﺎ ﭘﺎ ﻣﺤﮑﻢ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﺰﻧﻪ ﻭ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﯽ ﮐﻨﻪ . ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺑﺰﻧﻪ ﺑﯿﻨﯽ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﺸﮑﻨﻪ . ﺍﻭﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ، ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ . ﻭﻟﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻪ ﯼ ﻫﻢ ﺳﻨﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﯽ ﺍﮔﻪ ﻫﻢ ﺑﺰﻧﻪ ﻣﺤﮑﻢ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﻪ .


*ﭼﺮﺍ به من میگی ﺗﻮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺭﻭ ﺗﺨﺖ ﻣﻦ ﻭ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺑﺨﻮﺍﺑﯽ ؟ 


ﭼﻮﻥ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﻣﻦ ﯾﺎ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﻏﻠﺖ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺍﺑﯿﻢ ﻭ ﺗﻮ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺸﯽ . ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﺨﻮﺍﺏ ﭼﻮﻥ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻟﻪ ﮐﻨﻪ !


*ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﻤﯿﺮﻩ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺮﻩ؟!


ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﻤﯿﺮﻩ ﻣﯿﺬﺍﺭﻧﺶ ﺗﻮﯼ ﻗﺒﺮ . ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﻗﺒﺮ ﺭﻭ ﭘﻮﺷﻮﻧﺪﻥ ﺧﺪﺍ ﯾﻪ ﺩﺭ ﺗﻮﯼ ﻗﺒﺮ ﺑﺮﺍﺵ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺍﻭﻥ ﻭﻗﺖ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻩ ، ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﺭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺮﻩ . ﺍﻭﻥ ﺟﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﺵ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﺎﺧﺘﻪ . ﻫﻤﻮﻥ ﺟﺎ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﻪ .


*ﭼﺮﺍ ﻣﯿﮕﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﮐﻨﻪ؟


ﺍﮔﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﮐﻨﻪ ﺍﻭﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﯽ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ؟! ﺍﯾﻦ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ، ﺍﻭﻥ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ . ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺩﻋﻮﺍﺷﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ . ﺍﮔﻪ ﻣﺜﻼ‌ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺭﻭ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﻨﻦ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ؟ ﺯﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﻦ ﻭ...


 *ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﻭ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺘﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﯿﺪ؟


ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ . ﺗﺎ ﺑﺘﻮﻧﯽ ﺗﻮﺵ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺬﺍﺭﯼ . ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﺵ ﻋﮑﺲ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ... .
ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺯﻭﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﯽ . ﺟﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﺑﺨﻮﺍﺑﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺑﺎﺷﻪ ﺗﺎ ﻣﺮﯾﺾ ﻧﺸﻪ . ﻣﻦ ﻭ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﮐﻪ ﺯﻭﺩ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺑﯿﻢ ﭘﺲ ﺍﮔﻪ ﺗﻮ ﺑﯿﺎﯼ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﺎ ﺑﺨﻮﺍﺑﯽ ﺧﻮﺏ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﻧﻤﯿﺒﺮﻩ ﭼﻮﻥ ﻣﺎ ﻻ‌ﻣﭗ ﺭﻭ ﺯﻭﺩ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ . ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﻫﻢ ﺑﮑﻨﯿﻢ . ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﯽ ﺍﺗﺎﻗﺖ ﺭﻭ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﯾﻢ . 


*ﭼﺮﺍ ﻓﻘﻂ ﻫﺮ ﮐﯽ ﺷﻮﻫﺮ ﺩﺍﺭﻩ، ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭﻩ؟


ﭼﻮﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﭽﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺯﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﻩ . ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﭽﻪ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻓﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﻪ . ﻣﺜﻞ ﻣﻦ . ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ . ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻭﻥ ﻭﻗﺖ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﻬﻤﻮﻥ  داد.
برام جالب بود خیلی ها دغدغه دارن
دعواي كودكان

هنگام برخورد و جنگ و دعواي کودکان به نكات زير توجه داشته باشيد:
1. اگر فرزند کوچک تر شما موجب آزار و اذيت فرزند بزرگتر مي شود، محل بازي آن ها را از يکديگر جدا کنيد.
2. سرزنش کردن فرزند کوچک تر در زماني که مقصر است و فرزند بزرگتر را اذيت مي کند، سبب مي شود که فرزند بزرگتر احساس کند شما قضاوتي عادلانه داشته ايد. البته ممکن است فرزند کوچکتر گيج و مبهوت شود اما نگران نخواهد شد.
3. هنگامي که فرزند کوچک تر موجب اذيت و آزار فرزند بزرگتر مي شود، شما با فرزند بزرگتر هم دردي کنيد و به او توضيح دهيد که برادر يا خواهرش هنوز کودک است و او بايد چيزهاي زيادي به فرزند کوچک تر بياموزد. فرزند کوچک تر را نيز در آغوش گرفته و ببوسيد تا از عشق والدين محروم نشود.
4. فرزند بزرگتر را براي تمام روز از فرزند کوچک تر جدا نکنيد. اجازه دهيد گاهي اوقات با هم بازي کنند و درگيري هاي جزئي آن ها را ناديده بگيريد.
5. به فرزند بزرگتر خود مسئوليت واگذار کنيد تا بتواند با بدخلقي هاي فرزند کوچک تر برخوردي مسئولانه داشته باشد.
6. براي بررسي اين که آيا تغييري در رفتار فرزندتان به وجود آمده است يا نه، از آموزگاران او پرس و جو کنيد. ممکن است شما تلاش کنيد تا از بروز مشاجره و دعوا در خانه جلوگيري به عمل آوريد اما در رفتار خشونت آميز فرزندتان تغييري مشاهده نکنيد. کودکان اغلب در خانه بيش از محيط بيرون دعوا مي کنند، بنابراين ممکن است رفتار پرخاشگرانه آن ها در محيط خارج از خانه تغيير کرده باشد اما هنوز اين تغيير در محيط منزل نمايان نشده باشد. از طريق گفت و گو با معلمان مي توانيد از انجام اين تغييرات آگاه شويد.
7. اگر فرزندتان دريابد که شما بي طرف هستيد و از حقوق وي دفاع مي کنيد، او نيز بخشندگي و تحمل خود را افزايش مي دهد و خشمگين نمي شود.
8. از فرزندان خود انتظار نداشته باشيد که همه وسايل خود را در اختيار ديگران قرار دهند.
9. شما نبايد در تمام دعواهاي فرزندانتان دخالت کنيد؛ اگر از داوري دست برداريد، فرزندان شما هم چگونگي حل مشکلات خود را خواهند آموخت.
10. بعضي از کودکان براي برقراري ارتباط با والدين خود ناگزير مي شوند دعوا کنند. به جاي داوري و قضاوت در اين نوع دعواها، با فرزندان خود بازي کنيد و با آن ها ارتباط برقرار سازيد.
11. هرگز با فرزندان خود يکسان برخورد نکنيد بلکه عادلانه رفتار کنيد.
12. به خاطر داشته باشيد که کودکان دوست ندارند هميشه خواهر و برادرهاي شان به آن ها کمک کنند. آن ها گاهي نياز دارند که تنها باشند و کسي مزاحم آن ها نشود.
13. برخورد هاي منصفانه، محبت آميز و محترمانه با کودکان، موجب تشويق و تقويت عواطف لطيف کودکان مي شود و حس کمک به يکديگر را تقويت مي کند.
14. از بگو مگو هاي ميان کودکان نگران نشويد. آن ها با تجربه کردن اين مشاجرات در مي يابند که چگونه بايد با هم ارتباط برقرار کنند. اين تجربه، درس هايي گرانبها در مورد اعتماد و دوستي به آن ها خواهد آموخت.
15. با کودکان به گونه اي برخورد کنيد که دريابند به آنان اعتماد داريد. آن ها نيز تشويق خواهند شد تا به جاي آسيب رساندن به يکديگر، برخوردي مسئولانه با يکديگر داشته باشند به نحوي که منافع متقابله از اين اتحاد و همکاري نصيب آن ها شود.] 1[
منبع: بخش مشاوره تقويم شميم يار
تکنيک های جرأت مندی به کودکان:

1. بازي چشم تو چشم

به اينگونه که کودک با يکی از والدين مقابل هم بوده و به چشمهای هم خيره نگاه ميکنند، و نبايد بخندند،
اين تمرين برای کودکانی  با اعتماد به نفس پايين،خجالتی و ضعيف بسيار توصيه ميشود چون اين افراد قدرت نگاه کردن در چشمان طرف مقابل را ندارند و اين موجب  ضعفشان ميشود.


2- کشتی گرفتن:

با کودک خود کشتی بگيريد و بگذاريد هر از گاهی او برنده شود و هر بار که برنده ميشود با ذوق و شوق فراوان او را تشويق کنيد.
 
3- نقش بازی کنيد:
 
در مقابل رفتار کودکان ديگر چه رفتاری از کودک خود انتظار داريد؟
شما نقش کودک خود و کودکتان نقش کودک مقابل را بازی کند، رفتاری که  انتظار داريد کودکتان در مقابل کودکان ديگر داشته باشد را با ايفای نقش کودکتان اجرا کنيد، تا کودکتان ياد بگيرد،
حال کودک نقش  خود را و شما نقش کودک مقابل را بازی کنید، از کودکتان بخواهيد همانگونه بازی کند که چندی پيش شما نقش آن را بازی کرده بوديد، و آنقدر اين بازی را تمرين کنيد تا رفتار  دلخواهی که انتظار داريد نهادينه شود.    
راه های نگهداشتن عزت نفس در کودک:



1-شب هر کاری دارید کنار بزارید و برایش قصه بگید.
2- اشتباهاش رو راحت ببخشید
3- خوبیهاش رو بزرگ کنید
4- به حرفاش خوب گوش بدید
5- بی دلیل بغلش کنید و ببوسید
6- مقایسه ش نکنید
7-" اگه نکنی وای بحالت" رو نگید
8- گاهی باهاش کارتونایی که دوست داره ببینید
9- بهش نگید" تو دیگه بزرگ شدی بچگی نکن"
10-اگر اشتباه کردید راحت عذرخواهی کنید.
11- همراه فرزندتان دعا و نیایش کنید .


12- به زبان: در سفر تلفن کنید و به او بگویید دلتان تنگ شده.
13- القای بینش: میدانم از عهده ی انجام آن بر میایی
14- مهم: روابطتان را با همسرتان ترمیم و تصحیح کنید.
هنگامی که کودک شما با صدای بلند چیزی را از شما درخواست می‌کند متقابلاَ شما با صدای بلند با او حرف نزنید.


صداها را رنـــگ‌بندی کنید:
صدای آرام= آبی
صدای بلند= قرمز
مثلا بگویید: "این صدای بلند قــرمز است و من به صداهای قرمز جواب نمی‌دهم" یا اینکه "آفرین! الان این صدا آبی شد و من جواب می‌دهم." به‌یاد داشته باشید ک لحن شما باید آرام باشد تا کودک با آرامش حرف زدن را یاد بگیرد.
به هیچ وجه هنگام داد زدن کودک، شما داد نزنید!
اگر قرار بود یک بار دیگر فرزندم را بزرگ کنم . انگشتم را کم تر به نشانه تهدید به سوی او می گرفتم ، کمتر به ادب کردن او می اندیشیدم ودر مقابل، بیش تر به برقراری ارتباط با او اهمیت می دادم . کمتر به ساعتم نگاه می کردم وچشم هایم را بیش تر برای نگاه کردن به او به کار می گرفتم . با او بیش تر به گردش می رفتم ، بادبادک های بیش تری به آسمان می فرستادم. کم تر خود را جدی می گرفتم ،اما جدی تر با او بازی می کردم . دشت های بیش تری با وی می پیمودم ،و ستارگان بیش تری را با او تماشا می کردم . کم تراو را میکشیدم که تندتر راه برود.و بیش تر در آغوشش می کشیدم. رفتار خشک وسخت گیرانه ام را کم تر به کار می بردم. و درعوض بیش تر حمایتش می کردم. به جای فکر کردن به ساختن خانه ، اعتماد به نفس اورا می ساختم . وبه جای این که عشق به قدرت را در خود رشد دهم ، قدرت عشق ورزیدن را در خود پرورش می دادم.
درد و دل کردن برای کودک باعث می‌شود که کودک شما را به عنوان قربانی انتخاب کند و تصمیم به نجات شما بگیرد.به گزارش "انجمن حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبر و اشتارگات در ایران"  به نقل از سلامانه، دکتر نسرین امیری روانپزشک کودکان گفت: در لغت‌نامه فارسی دردودل به معنی بیان احساسات منفی فرد و به اشتراک گذاشتن این احساسات است که نتایج نامناسبی را هم دارد. بطوری که والدین برای بیان این احساسات منفی به فرزندشان سبب تاثیراتی در آینده فرزند خود می‌شوند.وی ادامه داد: اما این موضوع به این معنا نیست که والدین به هیچ عنوان نباید مشکلات خود را به فرزندشان بگویند بلکه آنها می‌توانند شرایط و مشکلات خود را به گونه‌ای بیان کنند که در هر صورت راهی برای حل مشکل‌شان وجود دارد.این روانپزشک بیان کرد: گاهی اوقات پدر و مادر از نظر اقتصادی با مشکل مواجه شده یا دارای بیماری خاصی هستند، طبیعتا باید با توجه به سن فرزند، صادقانه و در حد گنجایش فرزندشان بازگو کنند تا فرزندشان با حقایق واقعی زندگی مواجه شود و نگاهی مسئولیت‌پذیرتر نسبت به زندگی خود داشته باشد.وی خاطر نشان کرد: علم روانپزشکی مثلثی شامل قربانی، ستمگر و حمایت‌گر تشکیل می‌دهد که هر کدام جای خود را به دیگری می‌دهند. بعنوان مثال اگر مادر در نقش قربانی قرار بگیرد و خواهان آن باشد که فرزند نقش حمایتگر را داشته باشد طبیعتا نفر سوم نقش ستمگر را ایفا می‌کند و همینطور سه گوش این مثلث می‌چرخد. بنابراین والدین به هیچ عنوان نباید طرز صحبت‌شان به صورتی باشد که این سه گوش مثلث را در خانواده تشکیل دهند. به این علت که در آینده، فرزند در پی فردی است که مانند والدین خود (پدر یا مادر) قربانی است و خواهان نجات آن فرد است.
 
یکی از مهارت های مهم والدین برقراری یک ارتباط خوب با فرزندان است، اما برقراری ارتباط موثر با کودکان نیازمند رعایت اصول و تکنیک هایی است که هر پدر و مادری باید از آن آگاه باشند.وقتی ارتباط با فرندان مثبت و مفید باشد والدگری تجربه خوشایندی خواهد شد. اصول پایه ای ارتباط موثر با کودکان عبارت است از:
•    خاطر فرزندتان را از اینکه به او علاقه مند هستید و خود را درگیر او کرده اید، راحت کنید. به او اطمینان بدهید که در مواقع لزوم به کمکش خواهید شتافت.
•    اگر فرزندان هنگام تماشای تلویزیون یا خواندن روزنامه نزدیک شما آمد و مشغول گفت و گو شد، حتما دست از کارتان بکشید و با دقت به صحبتش گوش کنید. اگر فرزندتان در حال مطرح کردن موضوع بسیار مهمی است به کسی تلفن نکنید و ابتدا به صحبت او گوش کنید.
•    غیر از زمان هایی که وجود افرادی ضروری است و نمی توان مکان خلوتی یافت، صحبت هایی که فرزندتان به صورت خصوصی می خواهد تنها برای شما عنوان کند را در یک جای خلوت با یکدیگر رد و بدل کنید.
•    هرگز فرزندتان را بین جمع خجالت زده نکنید چون باعث ایجاد حس دشمنی و کینه در او می شوید.
•    برای ایجاد یک رابطه خوب سعی کنید خودتان را از لحاظ فیزیکی همسطح فرزندتان کنید و با او صحبت کنید. بهتر است مقابل فرزندتان نقش برج را ایفا نکنید.
•    اگر از فرزندتان به دلیل ارتکاب یک عمل نادرست، عصبانی هستید در لحظه عصبانیت با او ارتباط برقرار نکنید. ابتدا به خودتان زمان بدهید تا آرام تر شوید سپس با فرزندتان در مورد کار نادرستی که انجام داده صحبت کنید.
•    زمانی که فرزندتان در حال تعریف کردن موضوعی است هرگز صحبتش را قطع نکنید و با احترام به او گوش دهید. تصور کنید یکی از دوستان نزدیکتان در حال صحبت کردن با شماست و با این دیدگاه به آنچه که فرزندتان ابراز می کند، اهمیت دهید.
•    جملاتتان را با «چرا» شروع نکنید. به جای اینکه بابت مساله به وجود آمده او را شماتت کنید، از او بخواهید به صورت کامل آنچه را که اتفاق افتاده برایتان تعریف کند.
•    از گفت و گوهای قدرت طلبانه مانند: «هروقت من صحبتم تمام شد تو می توانی صحبت کنی»، «من می دانم که چه چیزی برای تو بهتر است»، «تنها کاری که من می گویم انجام بده و با این کار همه مشکلات برطرف می شود» و... دست بردارید. این نوع جملات مانع برقراری یک ارتباط خوب با فرزندتان می شود و جزو ارتباط «باز» محسوب نمی شود.
•    از به کار بردن جملاتی که باعث پایین آوردن عزت نفس فرزندان می شود مانند احمق، خنگ و... دوری کنید. هرگز به فرزندتان نگویید او یک بچه است و هیچ چیزی متوجه نمی شود.
•    به فرزندتان نشان دهید شما او را همان طور که هست دوست دارید و اگر رفتار نادرستی از او سرزد باز هم او را به عنوان فرزندتان می پذیرید و دوست دارید.
•    کودکان به توجه مثبت، تقدیر و عشق نیاز دارند. در صحبت های روزانه با فرزندتان و در شرایط مختلف سعی کنید از عبارات و جملات زیر استفاده کنید:
خوب، عالی، خیلی خوب، فوق العاده، من این کار را به صورتی که شما انجام می دهی خیلی می پسندم و دوست دارم، این نظر خیلی خوبی است، این نظر زیرکانه ای است، تو ثابت کردی که...، تو این کار را خیلی بهتر انجام داده ای، تو در این کار فوق العاده هستی، من خیلی خوشحالم که تو فرزند من هستی، با انجام این کار تو مسئولیت پذیری خودت را نشان دادی، دوستت دارم و...
 ۶ روش آموزش نظم و انضباط به کودک
هیچ کس اهمیت نظم و انضباط را انکار نمی کند. به اعتقاد مایکل برودی روانشناس، آموزش نظم به کودکان، در حقیقت، آموزش تمدن به آنها برای ورود به اجتماع است، گرچه آنها مرتباً صبر والدین خود را آزمایش می کنند. زمانی که صحبت از آموزش نظم و انظباط به کودکان می شود، باید بدانیم هیچ راه جادویی و سریع برای آن وجود ندارد. اگر فرزندان شما هم نظم پذیر نیستند و به حرفتان گوش نمی دهند، این مقاله را حتماً مطالعه کنید. 
روش اول : برای رفتار خوب، جایزه در نظر بگیرید 
 زمانی که تنبیه، محور نظم و انضباط باشد، والدین از رفتارهای خوب فرزندان خود غافل می شوند. به اعتقاد میسون ترنر، روانشناس مرکز پزشکی سان فرانسیسکو، شما با رفتارهای مثبت، نتایج بهتری می گیرید تا رفتارهای منفی. تشویق اعمال خوب، رفتارهایی که می خواهید در فرزندان خود تغییر دهید را مورد هدف قرار می دهد، نه کارهایی که می خواهید انجام ندهد. او معتقد است که، نباید که هر بار فرزند شما کار خوبی انجام داد، مقدار زیادی شکلات به او جایزه دهید. کارهای کوچک را با جملاتی مانند: "کارت عالی بود، خیلی خوشحالم که این کار را انجام دادی" و زمانی که کارهای بزرگتری انجام داد مانند: تمیز کردن اتاق، جایزه بهتری و بزرگتری در نظر بگیرید. 
روش دوم : قانونهای مشخص داشته باشید 
اگر قوانین شما واضح نباشد، و یا فقط زمانی در مورد قوانین صحبت شود که یکی از فرزندان قانونی را نقض کرد، فرزند شما برای دنبال کردن قوانین دچار مشکل خواهد شد. به گفته برودی رئیس کمیته آکادمی روانشناسی کودکان و بزرگسالان آمریکا، والدین تعیین می کنند که چه توقعی از فرزندان وجود دارد. زمانی قوانین را برای فرزندان خود شرح دهید، که مطمئن باشید می توانید به وضوح با او صحبت کنید و او نیز برای گوش کردن به شما در وضعیت مناسبی قرار دارد. به اعتقاد جیمز سیرز، پزشک متخصص اطفال در جنوب کالیفورنیا، زمانی باید تمرین نظم کنید که مطمئن باشید نتیجه می گیرید. برای مثال اگر ٣٠ دقیقه زمان آزاد دارید، بازی فرزند خود را قطع کنید و به او بگویید که به کمک او احتیاج دارید. اگر کمک کرد، به او اجازه دهید به بازی خود بازگردد. اگر بدخلقی کرد، زمان کافی برای مواجه با او را دارید. اگر این کار را گاهی انجام دهید، او متوجه می شود، زمانی که مادر به او نیاز دارد باید وسایل بازی خود را کنار بگذارد. 
روش سوم : بحث های خنثی کننده 
چگونه با فرزندی که فرمانبردار نیست رفتار کنیم؟ تلاشی برای بردن دعوا نکنید. جیم فی نویسنده کتاب "پدر و مادر، عشق و منطق" معتقد است که باید با آنها در برخی موارد یک خطی رفتار کرد. به طور مثال: اگر فرزندتان می گوید: "این اصلاً عادلانه نیست" شما بگویید: "می دانم"، او خواهد گفت: "همه دوستان من این وسیله را دارند" شما بگویید: "می دانم، یا قبلاً چی گفتم" تا بتوانید قوانینی را که قبلاً با او مشخص کرده اید را مشخص کنید. گاهی اوقات بهتر است برای رسیدن به هدف کمتر صحبت کنید. 
روش چهارم : برای خودتان زمان بخرید 
ممکن است شنیده باشید که، بهتر است فرزندان خیلی زود نتیجه اعمالشان را ببینید و یا شنیده باشید که والدین هنگام آموزش نظم و انضباط به فرزند خویش باید خیلی آرام باشند. در واقعیت ممکن است شما نتوانید آرامش خود را حفظ کنید. جیم فی، نویسنده، توصیه می کند، قبل از برخورد با موقعیت، باآرام بودن برای خود زمان بخرید. می توانید به فرزندتان بگویید: "کارت بسیار بد بود، من برای تصمیم گیری احتیاج به زمان دارم." زمانی که عصبانیت خود را کنترل کردید، ابتدا با فرزندتان همدردی کنید، سپس عواقب کارش را به او گوشزد کنید.همدردی به فرزند شما این امکان را می دهد تا راحتتر با عواقب کار بد خود کنار بیاید. نیازی نیست بر سر فرزندتان داد بزنید، نیازی نیست عصبانی شوید. اجازه دهید که رفتار نامناسب آنها، مشکل خود آنها باشد. 
روش پنجم : در مورد قوانین خود مصر باشید 
گاهی اجرای قوانین برای خود والدین به یک چالش تبدیل می شود. در بسیاری موارد دیده شده است، زمانی که فرزندان جواب می دهند و یا حرکت ناشایستی انجام می دهند، والدین فقط رو بر می گردانند. و این موضوع به این دلیل اتفاق می افتد که والدین بر سر قوانین خود مصر نیستند. اگر خودتان مجری قوانین وضع شده از طرف خودتان نباشید، مسلماً آنها را زیر سوال می برید. اگر فرزندان ندانند که باید منتظر چه عکس العملی از سوی والدین خود باشند، هرگز معنی قوانین را نخواهند فهمید. ممکن است گاهی برای خوشحال کردن فرزندتان از حرف خود کوتاه بیایید. همیشه به یاد داشته باشید که برخی محدودیتها به نفع فرزندان شماست. قوانین و ساختار رفتاری در منزل به فرزندان احساس امنیت می دهد که والدین آنها مراقبشان هستند. با بزرگتر شدن فرزندان می توانید برخورد خود را انعطاف پذیرتر کنید. در سنین بین ٩ تا ١٢ سالگی راه گریزی برای آنها بگذارید اما با مراقبت خود شما.
روش ششم : الگوی رفتاری خوب 
فرزندان همیشه رفتار شما را زیر ذره بین دارند. شما می توانید هر روز فرزندان خود را نصیحت کنید، اما رفتار شما بیشترین تاثیر را بر روی آنها خواهد داشت. اولین راه یادگیری انسانها تقلید است. اگر می خواهید فرزند شما صادق باشد، خودتان تمرین صداقت کنید. اگر می خواهید فرزندتان مودب باشد، در منزل و در مکانهای عمومی، خودتان باید مودب باشید. حقیقت این است که یاد دادن نظم و انظباط به کودکان کار دشواری است. علی رقم همه تلاشهای شما، روزهای بد و خوب خواهید داشت.
نقطه شروع حسادت از چه سنی؟
یک روان شناس گفت: از دیدگاه روان شناسی، حسادت در یک و نیم سالگی در کودکان ظاهر شده و در ۲ تا ۴ سالگی به اوج خود می‌رسد.مهدی خدابخش روان شناس اظهار کرد: حسادت یکی از شایعترین واکنش هایی اشت که در اغلب کودکان و نو جوانان مشاهده می شودو از دیدگاه روان شناسی حسادت در یک و نیم سالگی در کودکان ظاهر شده و در ۲ تا ۴ سالگی به اوج خود می رسد.خدابخش تاکید کرد: حسادت هنگامی بروز می کند که عواملی همچون رقابت منفی، مقایسه، هم چشمی و تبعیض مطرح شود.وی خاطر نشان کرد: حسادت اغلب با ترس و خشم درونی همراه بوده و علاوه بر ایجاد عصبانیت،تنفر و احساس خود کم بینی در کودکان سبب می شود که در سنین بالاتر فرد ارتباط حود را با محیط اجتماع از دست داده و فرد منروی شود.این روان شناس متذکر شد: حسادت برای کودکی که فرزند دیگری در خانواده متولد می شود به صورت شب ادراری، اضطراب، خشم، افسردگی و بازگشت به رفتارهای دوران کودکی بروز می‌کند.
خانواده هایی که بیش از حد انتظارات فرزند خود را برآورده می کنند، به او اعتماد به نفس کاذب می دهند.در گذشته سیستم خانواده ها براساس پدرسالاری بوده نه فرزندسالاری، اما در جامعه فعلی شرایط تغییر کرده است. براساس تحقیقی که در دانشگاه شهید بهشتی انجام شده در 70 درصد خانواده ها فرزندسالاری حاکم است.

تعریف فرزندسالاری


وقتی امور کلی خانواده و نیازهای آن و به صورت کلی محور خانواده روی فرزندان باشد، به این خانواده فرزندسالار می گوییم، اما تاثیر پدر یا مادر یکی از دلایلی است که باعث به وجود آمدن فرزندسالاری در خانواده می شود. دلیل این است که برخی نیازهای مادر یا پدری که در سیستم مادرسالارانه یا پدرسالارانه بزرگ می شوند، سرکوب شده و برای اینکه فرزندان آنها تجربه مشابه شان را نداشته باشند فرزندسالاری در سیستم خانواده به وجود می آید.در چنین خانواده ای والدین نیازهای خود را سرکوب می کنند و اینجاست که خانواده به سوی مدرن شدن پیش می رود اما دلیل مهم دیگری که پشت فرزندسالاری وجد دارد، نگرانی والدین از آینده کودک است. درواقع، خانواده ها برای کم کردن نگرانی ها تمام تلاش خود را برای برآورده کردن اهداف فرزندشان انجام می دهند و در این راه حتی از خود و نیازهایشان نیز می گذرند.

صمیمیت زیاد ممنوع!


درست است که خانواده باید با فرزندشان صمیمی باشند اما این صمیمیت نباید به اندازه ای باشد که اقتدار پدرانه یا مادرانه زیر سوال برود و کودک احترام والدین را نگه ندارد. درواقع، صمیمیت زیاد باعث از بین رفتن مرز بین آنها می شود و در این بین کودکان از والدین خود انتظارات زیادی دارند. در خانواده هایی که والدین با اقدام به مثلث سازی از کودک به عنوان ابزاری در بحث ها و اختلافاتشان استفاده می کنند تا حمایت او را به سمت خود جلب کنند نیز فضای فرزندسالاری شکل می گیرد.در این محیط ها کودک به خوبی رشد نمی کند و به تدریج به یکی از والدین گرایش پیدا می کند، اما در نتیجه این مثلث سازی کودک انتظارات زیادی از والدین خود خواهدداشت که از عوامل تاثیرگذار در فرزندسالاری است. می توان گفت اگر نوع ارتباطی که والدین با یکدیگر یا کودک دارند و به دنبال آن انتظاراتی که از یکدیگر دارند درست و منطقی باشد، فرزندسالاری کمتر اتفاق می افتد.والدین باید به صورت منطقی و بجا نیازهای کودک را برآورده کنند. در غیر این صورت باعث بالارفتن سطح انتظارات فرزندشان خواهند شد. برای مثال من مراجعه کننده ای داشتم که پسر نوجوانش در سن 13 سالگی از والدینش iphone6 خواسته بود و با وجودی که سطح مالی خانواده خیلی خوب نبود پسر از پدر خواسته بود با گرفتن وام نیاز او را برطرف کند.

رقابت طلبی کودکان بیشتر شده است


اگر خاطرتان باشد در زمان های گذشته میزان همبستگی و نزدیکی بین کودکان بیشتر بود. برای مثال بچه ها از یک پاک کن یا مداد مشترک استفاده می کردند و اگر فرضا کسی مداد نداشت بچه های دیگر به او قرض می دادند.درواقع، فضای هماهنگ و همسطح بین کودکان باعث می شد آنها نزدیکی بیشتری با یکدیگر احساس کنند، اما امروزه در رقابت طلبی بین افراد و حتی بین کودکان بیشتر شده و کودکان برای اینکه بتوانند با دوستان و همسالان خود رقابت کنند داشته های خود را به آنها عرضه می کنند زیرا در چنین سیستمی اگر داشته های یکی از بچه ها کمتر از دیگری باشد باعث تمسخر و تحقیر بچه های دیگر می شود و کودک برای اینکه بتواند در چنین محیطی دوام بیاورد خانواده اش را برطرف کردن نیازهایش تحت فشار قرار می دهد.اما خانواده ها در مقابل بروز چنین شرایطی برخلاف میل باطنی خود نیازهای کودک را برطرف می کنند زیرا دوست ندارند فرزندشان فشار و تحقیر همسالان را تجربه کند که دلیل این اتفاق همان طور که قبلا هم به آن اشاره کرده ایم سرکوب شدن نیازهایی است که والدین در دوران کودکی خود داشته اند و نمی خواهند چنین اتفاق مشابهی برای فرزندشان تکرار شود.

آسیب های فرزندسالاری


اولین آسیبی که فرزندسالاری ایجاد می کند در درجه اول متوجه والدین است. هرچقدر سطح انتظارات کودک از والدین بیشتر باشد باعث فشار بیشتری روی والدین می شود و این فشارها نه تنها از لحاظ روانی بلکه از نظر جسمی نیز آثار نامطلوبی را بر جای می گذارد و این شرایط به تدریج باعث ایجاد فاصله بین کودک و والدین می شود.اما آسیب بسیار جدی ای که فرزندسالاری به دنبال دارد شکل گیری اعتماد به نفس کاذب در کودک است. از آنجا که والدین تمام خواسته ها و نیازهای کودک را برآورده می کنند او به یک حس رضایت خواهد رسید، اما اگر او در محیطی قرار بگیرد که خواسته و نیازش در آنجا برآورده نشود 2 حالت سراغ او می آید؛ مورد اول خشم و مورد دوم ناتوانی و احساس ضعف نسبت به توانایی های خود.مثال بارزی که در این مورد می توانم بزنم یکی از مراجعه کنندگانم بود که والدین آنقدر در برآوردن انتظارات فرزندشان دچار افراط شده بودند که باعث بالارفتن سطح انتظار فرزندشان شده بودند. فرزند این خانواده در 11 سالگی از پدرش تقاضای اتومبیل کرده بود.درواقع، در 11 سالگی تمامی نیازهای این کودک براورده شده بود و او از سوی خانواده کلمه «نه» نشنیده بود، اما نتیجه این اتفاق باعث ایجاد خشم، پرخاشگری و لجباری در کودک می شود زیرا وقتی فرزند شما با هیچ جواب منفی ای روبرو نشود در صورتی که خواسته او برآورده نشود لجبازی می کند دست به پرخاشگری خواهد زد.والدین به این علت نمی توانند جواب «نه» به فرزندشان بدهند که تصور می کنند فرزندشان دچار حالت شکست خواهد شد، اما واقعیت این نیست. هر چقدر فرزند بتواند با جواب های «نه» کنار بیاید در آینده راحت تر می تواند با شرایطی که از سوی دیگران جواب منفی می شنود روبرو شود و این موضوع تاثیر زیادی در رشد و تکامل کودک دارد.

خودشیفتگی در کودکان


فرزندسالاری همان طور که باعث خودشیفتگی و اعتماد به نفس کاذب در کودکان می شود، از طرفی باعث ایجاد حس ناتوانی نیز می شود، اما این نکته را هم باید اضافه کرد که خودشیفتگی نیز نشانه نبود اعتماد به نفس است. درواقع، از لحاظ روان شناسی واکنش وارونه خودش را نشان می دهد یعنی کسانی که شخصیت خودشیفته و اعتماد به نفس کاذب دارند به نوعی از نبود اعتماد به نفس رنج می برند. رفتار کودکان در این موقعیت متناقض است یعنی در ظاهر شخصیتی خودشیفته دارند اما از درون بدون اعتماد به نفس هستند.

راهکار چیست؟


اولین نکته ای که والدین باید به آن توجه کنند ایجاد رابطه صمیمی اما در عین حال مقتدر با فرزندان است. اگر والدین بتوانند جذابیت و اقتدار خود را حفظ کنند و رابطه ای صمیمی با فرزندان داشته باشند می توانند نقش زیادی در بالا رفتن اعتماد به نفس کودکان در رویارویی با شرایط و موقعیت های مختلف پیرامونش داشته باشند. والدین باید با فرزندان صداقت داشته باشند یعنی اگر در شرایطی نتوانند خواسته فرزندشان را برآورده کنند بهتر است روراست باشند و خود را دچار تنش و و فشار نکنند.نکته مهم دیگری که والدین باید به آن توجه کنند بررسی وضعیت اعتماد به نفس کودک است. تعامل والدین با فرزندان و شرایط بیرونی که کودک در آن قرار دارد تاثیر زیادی در اعتماد به نفس کودک دارد. کودکانی که دارای اعتماد به نفس بالا هستند کمتر والدین خود را برای ارضای خواسته هایشان در فشار قرار می دهند و انطباق و سازگاری بیشتری با محیط دارند و مهم تر از همه به رقابت با دیگران نیم پردازند.خانواده ای ایده آل است که نه فضای فرزندسالاری در آن باشد و نه پدرسالاری یا مادرسالاری بلکه در یک خانواده سالم تمام اعضای خانواده با یکدیگر تعامل دارند و اگر انتقاد و اعتراضی از یکدیگر داشته باشند آن را ابراز می کنند. رد سایه صمیمیت و اقتدار والدین با بچه هاست که اعتماد به نفس در آنها تقویت می شود و خانواده میل به سوی فرزندسالاری، پدرسالاری یا مادرسالاری نخواهدداشت.
پرخاشگری در کودک را اینگونه کنترل کنید.
رفتارهای خشونت آمیز و پرخاشگری در کودک در سنین پایین می تواند باعث بروز مشکلات بزرگتری در آینده او بشود. همه کودکان تاحدی پرخاشگری می کنند. اگر هیچ نشانه ای از پرخاشگری در کودک وجود نداشته باشد باید او را از همه کودکان دنیا جدا کرد. اگر کودک شما گاهی و بدون دلیل عصبانی و پریشان می شود نباید نگران شوید اما پرخاش و عصبانیت زمانی که با آزار دیگران همراه باشد را باید جدی بگیرید. پرخاشگری و خشونت نگران کننده همیشه با کتک زدن و آزار همراه است.
سه دلیل برای پرخاشگری در کودک وجود دارد. ناامیدی، توجه طلبیدن و خودمحوری باعث می شوند تا کودک رفتارهای پرخاشگرانه نشان بدهد. ناامیدی در کودکان دلایل زیادی دارد. مثلا زمانی که به کودک می گویید «دیگه بازی بسه» و یا او را وادار می کنید کاری را که دوست ندارد انجام بدهد و یا زمانی که نمی تواند خواسته هایش را بیان کند، او به راحتی ناامید می شود.تلاش برای جلب توجه و توجه طلبیدن نیز دلایل زیادی دارد. مثلا اگر خواهر کوچکتر یا بزرگتر کودکتان همه حواس و تمرکز تان را حتی به ظاهر گرفته باشد، کودکتان تمام تلاشش را می کند تا توجه بیشتری از سوی شما دریافت کند. اگر کودک از محبت و توجه تان ناامید شود پرخاشگری را به عنوان آخرین راه برای رسیدن به هدفش انتخاب می کند حتی اگر باعث شود شما از روی اجبار و با احساسی منفی به او توجه کنید.
خودمحوری زمانی اتفاق می افتد که کودک از تنها بازی کردن بسیار شاد و خوشحال باشد و از اینکه کودک دیگری را در بازی هایش شریک کند و یا در گروه های بازی قرار بگیرد عصبانی و پریشان می شود و تلاش می کند تا دیگران را از شریک کردن در بازیش دور کند. رفتارهای خشونت آمیز در کودکان نوپا و کوچکتر نیز دیده می شود. هرچقدر کودک در مهارت های حرف زدن و رشد پیشرفت می کند رفتارهای خشونت آمیزش کمتر می شود. زبان و بیان به کـــــودک کمک می کند تا مشکلات و خواسته هایش را بگوید و در بیان نیازهایش ناکام نماند. با این حال او ممکن است با جیغ و داد شما را کلافه کند.
۱۰ نکته کاربردی برای کنترل پرخاشگری در کودک
۱ـ نشانه ها را پیدا کنید
کمی دقت کنید. چه چیزهایی همیشه کودکتان را عصبانی و ناراحت می کنند؟مثلا اگر کودکتان همیشه از تماشای یک برنامه کودک عصبانی می شود باید یادتان باشد که تلویزیون را خاموش کنید.

۲ـ چگونه واکنش نشان می دهید
اگر شما دربرابر هر مشکلی در خانه داد و فریاد می کنید، غر می زند و یا کتک کاری می کنید، کودک از شما یاد می گیرد و این نوع رفتار را پذیرفته شده و درست تعبیر می کند. بنابراین زمانی که او هم درشرایط ناکامی و ناامیدی قرار می گیرد دقیقا مشابه شما رفتار و عمل می کند.

۳ـ رفتار مناسب و شایسته را به کودک یاد بدهید
اگر روز سختی را با پرخاشگری های کودک گذرانده اید ابتدا صبر کنید تا همگی کمی آرام شوید. سپس با آرامش درباره رفتار کودک با هم حرف بزنید. به او بگویید که رفتارش چه نتایج ناخوشایندی خواهد داشت. مثلا بگویید که وقتی او عصبانی می شود و دیگران را می زند دیگران و مخصوصا بچه ها از او فاصله می گیرند و او تنها می ماند.

۴ـ به کودک توجه کنید و محبت تان را نشان بدهید
همه کودکان به توجه و محبت نیاز دارند. اگرکودک، خواهر یا برادر کوچکتر از خودش داشته باشد بیش از دیگران نیاز به محبت و توجه دارد. معمولا بچه اول محبت و توجه بیشتری از پدر و مادرش می طلبد. چون او شاهد حمایت و توجه والدینش به خواهر و برادر کوچکتر از خودش است. همچنین برای آنها بسیار سخت است که چیزهایی را که تا پیش از این فقط برای خودش بوده است را با دیگری شریک شود. این شرایط باعث می شوند تا او احساس تنهایی و طرد شدن بکند. برای کودک وقت و توجه خاصی در نظر بگیرید.

۵ـ برنامه های تلویزیون و بازی های کودک را رصد کنید
تاثیر برنامه های تلویزیونی را بر رفتار کودک جدی بگیرید. بسیاری از رفتارهای خشونت آمیز را کودکان از تلویزیون می آموزند. اگر کودکتان به تماشای برنامه ها یی که کمی خشونت آمیز هستند گرایش دارد و شما این اجازه را به او داده اید که هرچه دلش خواست را تماشا کند نباید از رفتارهای کودک متعجب شوید.

به همین ترتیب مراقب بازی های کودک نیز باشید. اگر او با اسباب بازی هایی مثل شمشیر و انواع تفنگ ها بازی می کند و همیشه به این نوع بازی ها علاقه نشان می دهد بهتر است تعادل برقرار کنید. اسباب بازی هایی تهیه کنید که صلح طلبانه هستند. همچنین اگر همیشه با کودک بازی های خشن مثل دزد و پلیس و یا کشتی و جنگیدن می کنید از این به بعد کمی محدودیت ایجاد کنید. او از این بازی ها این پیام را دریافت می کند که خشونت در همه حال و به هر شکل پذیرفته شده است.
۶ـ تاثیر دوستان را جدی بگیرید
اگر کودک را در محیطی آرام، صمیمی و دلپذیر پرورش می دهید باز هم باید تاثیر دوستان را بر رفتار کودک تان جدی بگیرید. وقتی کودکتان می بیند دوستانش با پررویی و حاضرجوابی با والدینشان حرف می زنند و یا کودکان دیگررا آزار می دهند او ممکن است از روی تقلید و گرفتن تایید دیگران به همین شیوه رفتار کند. شاید لازم باشد مانع این نوع دوستی های کودکتان بشوید. اگر از خوانندگان دائمی ما باشید حتما به یاد دارید که در گذشته مطالب فراوانی درباره دوست یابی کودکان و نوجوانان منتشر کرده ایم، از جمله: چگونه به دوست یابی فرزندان خود کمک کنیم؟

۷ـ به کودک هشدار بدهید
همه کودکان ناامید و ناکام می شوند وقتی که آنها مجبور شوند از بازی مورد علاقه شان دست بکشند و کار دیگری انجام بدهند. با اینکه همیشه نمی توانید مطابق این نقشه پیش بروید اما همیشه قبل از انجام دادن کارهای مورد علاقه اش به او یادآوری کنید که باید بعد از بازی مثلا بخوابد.

۸ـ اسباب بازی ها و محرک های دیگری فراهم کنید
اگر احساس می کنید دلیل پرخاشگری کودکتان کسل کننده بودن بازی ها و فعالیت ها است چیزهای متفاوت دیگری در اختیارش قرار بدهید. اگر انجام فعالیتی برای کودک سخت و خارج از توانایی هایش باشد او به راحتی عصبانی و ناراحت می شود. کودک را زیر نظر بگیرید اگر فعالیتی او را خسته و عصبی می کند وظیفه شما است که او را با چیزهای هیجان انگیز به شوق بیاورید.

۹ـ از کودک بپرسید چه مشکلی دارد
با کودک حرف بزنید. هرچقدر بیشتر حرف بزنید و بیشتر توضیح بدهید کودک هم یاد می گیرد احساسات و نیازهایش را راحت تر بیان کند. وقتی با کودک حرف می زنید به او توضیح بدهید چگونه می تواند مشکلاتش را از طریق بیان خواسته ها و نیازهایش حل کند.

۱۰ـ از رفتار خوب کودک تقدیر کنید
هر زمانی که کودکتان رفتار شایسته ای داشت با ابراز احساسات و خوشحالی از او تعریف و تمجید کنید. گاهی در ازای رفتارهای خوب به کودک هدیه بدهید. این تشویق ها کودک را برای بهتر رفتار کردن ترغیب می کند. ممکن است با وجود تمام تلاش های شما و بدون هیچ دلیل واضحی کودکتان بازهم پرخاشگری کند. در این شرایط با صبر و حوصله و با به آغوش گرفتن کودک، آرامش کنید. شاید لازم باشد که به کودک کمی زمان بدهید تا خودش را آرام کند.

اگر با رعایت همه این نکته ها بازهم کودک پرخاشگری کرد، دیگران را آزار داد و به خودش و شما آسیب رساند باید از کمک های مشاوره ای و تخصصی استفاده کنید. در اولین قدم با مربی ها و مشاوران و رفتار درمان ها صحبت کنید.
گل گل محبت، اولین درسی که باید به کودک آموخت گل گل
نیاز به عشق و محبت از تولد با کودک است. کودک به‌واسطه‌ این ارتباط ابتدا با مادر و بعد با پدر و به تدریج با سایر نزدیکان رابطه نزدیکی پیدا می‌کند.نیاز به عشق و محبت از تولد با کودک است. کودک به‌واسطه‌ این ارتباط ابتدا با مادر و بعد با پدر و به تدریج با سایر نزدیکان رابطه نزدیکی پیدا می‌کند. این ارتباط اساس تمام روابط بعدی کودک را تشکیل می‌دهد که علاوه بر خانواده، شامل ارتباط او با همسر و فرزندان، دوستان، همکاران و اطرافیان او نیز می‌شود. اما حتما همه شما کودکانی را دیده‌اید که با سنگ و چوب به جان سگ و گربه می‌افتند یا در کلاس زورگویی و همکلاسی‌های ضعیف‌تر از خودشان را اذیت می‌کنند.
گلمحبت، اولین درسی که باید به کودک آموخت
تا به حال از خودتان پرسیده‌اید دلیل این کار چیست و چرا آنها نمی‌توانند دست‌نوازش بر سر گربه و حیوانات بکشند.این دسته از کودکان در خردسالی از محبت والدین بی‌بهره بوده‌اند. نه به این معنی که پدر و مادر فرزند خود را دوست نداشته‌اند بلکه به این معنا که هرگز این عشق را بروز نداده‌اند یا راه‌های نشان دادن آن را نمی‌دانسته‌اند. کودکی که محبت والدین را نمی‌بیند و در محیطی این‌گونه قرار نمی‌گیرد ابراز محبت را بلد نیست. پس به عهده والدین است تا چگونه محبت کردن را به فرزندان خود بیاموزند.
گل راه‌های ابراز محبت به کودکان کدام است؟
یکی از راه های نشان دادن محبت، بیان حس درونی برای طرف مقابل است. عشق و محبت خود را به کودکان‌تان هرزچند گاهی به زبان بیاورید تا درآنها این اطمینان به وجود آید که همواره دوست‌شان ‌دارید.عشق و محبت را همچنان می توان به طور فیزیکی و با در آغوش کشیدن، بوسیدن، لبخند زدن و کشیدن دست نوازش روی سرشان به آنها نشان داد.راه دیگر توجه کافی داشتن به بچه‌ها است. به طور مثال هنگامی که کودک‌تان با شما صحبت می‌کند به دقت به حرف‌هایش گوش بدهید. به این معنی که اگر مشغول کاری هستید برای لحظه‌ای آن کار را به کنار بگذارید و با تمام دقت به حرف‌های او گوش دهید، به گونه‌ای که کودک‌تان این توجه را در رفتار شما بیابد.
گل محبت، اولین درسی که باید به کودک آموخت
توجه کردن خود نوعی اظهار محبت کردن است.با او همدلی به گام ها و مراحل پیشرفت او توجه کنید. اگر مطالعه می‌کند، بسکتبال بازی می‌کند یا در حال پرورش و رشد دانه‌ای است، او را تشویق کنید و اگر ناامیدی و شکست را تجربه کرد، برای پاک کردن اشک‌هایش پیش او باشید.
گل به سرگرمی‌ها و علایق او توجه کنید
اگر او به چیزی علاقه دارد که از نظر شما بی‌ارزش است به علاقه او احترام بگذارید و وانمود کنید که خواسته او برای شما مهم و محترم است.عشق هدیه بی چون و چراست. به کوکان خود نشان دهید که آنها را در هر شرایطی دوست دارید و حمایت‌شان می کنید. در این صورت آنها هنگام سختی ها و مشکلات با آرامش و احساس امنیت به شما پناه می‌آورند.
فرزندان شما برای تصمیم گیری و تجربه موارد جدید نیاز دارند که آزاد باشند. آنها باید بیاموزند که در زندگی مسئولیت‌پذیر و مقاوم باشند. آنها اجازه دارند شکست بخورند یا پیروز شوند بدون این که قضاوتی در مورد آنها صورت گیرد. اگر همه نیازها، امیدها و انتظارات فرزندان خود را در یک کلمه خلاصه کنیم، آن کلمه عشق است.
صفحه‌ها: 1 2