انجمن حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبر و اشتارگات در ایران

نسخه‌ی کامل: :مدل سازی قوز قرنیه(کراتوکونوس) با استفاده از سلول های بنیادی پرتوان القایی
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
هدف:
مدل سازی قوز قرنیه(کراتوکونوس) با استفاده از سلول های بنیادی پرتوان القایی(iPSCs) تولید شده از فیبروبلاست های مشتق از قوز قرنیه و استرومای طبیعی قرنیه انسان با استفاده از روش های ویروسی
روش ها:
 هر دو فیبروبلاست های قرنیه طبیعی و قرنیه قوز دار از چهار اهدا کننده انسانی با استفاده از انتقال فاکتورهای بازیرنامه ریزی در یک ویروس با استفاده از پپتیده های خود کلیواژ 2A و با استفاده از وکتور لنتی ویروسی پلی سیسترونی که چهار فاکتور رونویسی(Oct4، Sox2، Klf4 و Myc) را بیان می کردند، بازبرنامه ریزی شدند تا iPSCها بدست آیند. این سلول های iPS بوسیله تشخیص ایمونوفلورسنس و با استفاده از مارکرهای سلول های بنیادی (SSEA4، Oct4 و Sox2) شناسایی شدند. توالی یابی mRNA انجام شد و مجموعه داده ها با استفاده از نرم افزار IPA آنالیز شد.
نتایج:
کلون های شبه سلول های بنیادی تولید شده ماکرهای پرتوانی SSEA4، Oct4، Sox2 و Tra-1-60 و هم چنین Pax6 را بیان کردند. آنالیز ترانسکریپتوم 4300 ژن را در iPSCهای مشتق از قوز قرنیه در مقایسه با iPSCهلی طبیعی نشان داد که تغییر دو برابر داشتند و 870 ژن  نیز q-value کمتر از 0.05 داشتند. یکی از ژن هایی که در iPSCهای مشتق از قوز قرنیه تفاوت نشان داد FGFR2‌ بود که به میزان 2.4 برابر کاهش بیان داشت که در هدفی فرادست برای مسیر PI3K‌محسوب می شود و در برش های قرنیه قوز دار و هم چنین در کراتوسیت های مشتق از iPSCها کاهش بیان دو برابری داشت. هر دو کراتوسیت های طبیعی و مشتق از قوز قرنیه کراتوکان را بیان کردند که مارکر ویژه کراتوسیت ها است.کراتوسیت های مشتق از iPSCهای مشتق از قوز قرنیه  رشد و تکثیر نابجایی را نشان دادند که با استفاده از Ly2924002 به عنوان یک مهار کننده PI3K که شدیدا رشد و تمایز iPSCهای طبیعی را تحت تاثیر قرار می دهد، بیشتر اثبات شد.
بحث:
برمبنای نتایج ما، ما مدلی را برای قوز قرنیه پیشنهاد می کنیم که مهار مسیر FGFR2-PI3K فسفریلاسیون AKT‌را تحت تاثیر قرار می دهد و بنابراین سیگنال های بقای کراتوسیتی را تحت تاثیر قرار می دهد. این مهار سیگنال های بقا می تواند مکانیسم بالقوه ای برای بقای سلولی کاهش یافته خاص قوز قرنیه و آپوپتوز کراتوسیت ها باشد.