انجمن حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبر و اشتارگات در ایران

نسخه‌ی کامل: :فقر و نابرابری اجتماعی، عصیان در پی دارد
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
به گزارش""انجمن حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبر و اشتارگات در ایران""به نقل ازسیناپرس ،فقر ، بیکاری و تبعیض اجتماعی دارای تاثیراتی ظاهرا غیرقابل انکار در خانواده ها، محله ها، شهرها و کل کشورها است. این تاثیرات از یک نسل به نسل دیگر منتقل شده و افراد، خود را در یک گودال اجتماعی اقتصادی که تقریبا خروج از آن غیرممکن است، تصور می کنند. این موضوع از سوی پژوهشگران روان شناس و جامعه شناس مورد مطالعه قرار گرفته و به آن به عنوان بخشی از سوخت محرک چرخه بی پایان فقر، اثرات سرکوب کننده آن بر توسعه شناختی افراد، عملکرد اجرایی و عامل واکنش های هیجانی و غیر قابل پیش بینی توجه است.یکی از مهمترین تاثیرات فقر و بی عدالتی در جامعه، چالش های ناشی از شرایط به وجود آمده برای توده های فقیر است که آن در جامعه خود را با دیگران مقایسه و سرزنش می کنند. از سوی دیگر معمولا این باور نیز در بسیاری از جوامع وجود دارد که فقرا به اندازه کافی تلاش نکرده، افراد تنبلی بوده و بی مسئولیت و فاقد قدرت تصمیم گیری هستند که این موضوع در شرایطی که فقر موجود ناشی از سیاست های غلط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی باشد، سبب ایجاد خشم انباشته در گروه های فقیر جامعه خواهد شد که خود را قربانی شرایط موجود دانسته و علی رغم تلاش زیاد همچننان فقیر باقی می مانند.
این محققان یافته های خود را که مربوط به اثرات روحی زندگی با سطح کم دسترسی به منابع و وضعیت اجتماعی پایین اقتصادی (SES) و فراوانی بودند، در یک نشریه علمی معتبر در زمینه شناخت، رفتار و توسعه در زمینه های اجتماعی و اقتصادی، و امنیت را به منتشر کرده اند. البته باید به این موضوع نیز تاکید کرد که شواهد در مورد علل و تاثیرات فقر در حال حاضر برای اطلاع رسانی سیاست های طراحی شده برای کاهش تفاوت های اقتصادی کافی است.
سینتیا گارسیا کول (Cynthia García Coll) دانشمند روانشناس و محقق حوزه توسعه پژوهش های مربوط به کودکان در دانشگاه کارلوس آلبینو در سن خوآن، پورتوریکو در این رابطه می گوید:«در اینجا یک مسئله اخلاقی وجود دارد. چقدر بیشتر باید درباره این موضوع صحبت و بر آن تاکید کنیم که فقر برای انسان ها مناسب نیست؟ » بخش اعظم این موضوع تاکید  بر اثراتی است که در بیشتر موارد کمبود  و حتی گاهی فراوانی پول، می تواند در ذهن انسان داشته باشد. محققان در این رابطه معتقدند که مطالعات در حوزه های روانشناسی و اقتصاد، نمونه  واقعی علوم یکپارچه  و مرتبط محسوب می شوند.
در همین رابطه مارتا جی فارا (Martha J. Farah)  از پژوهشگران موسسه ویلیام جیمز اعلام کرد:  « من فکر می کنم اگر ما این تعامل را بین دانشمندان علوم انسانی، اقتصاددانان، دانشمندان علوم اعصاب و دانشمندان حوزه علوم شناختی ادامه دهیم، این احتمال وجود دارد که موفق به درک بهتر تاثیر فقر بر توسعه مغز و زندگی مردم و این که چه نوع ابزار مداخله ای ممکن است موثر باشد، شویم.»
توسعه و تکامل مغز در رابطه با فقر
در واقع نتایج  ده ها تحقیق در این حوزه نشان می دهد که افرادی با عوامل استرس زا مانند درآمد کم، تبعیض، دسترسی محدود به مراقبت های بهداشتی، قرار گرفتن در معرض جرم و .... به میزان بسیار بیشتری مستعد ابتلا به اختلالات جسمی و روحی، تحصیلات پایین هستند.
مارتا جی فارا در بررسی تأثیرات فقر در زمینه رشد مغز، به مطالعه این مساله پرداخته است که آیا رشد در محیط های نامناسب به همان اندازه موجب افسردگی و اختلال در فرآیندهای شناختی می شود یا این که توانایی های خاصی در افرادی که با فقر و نابرابری مواجه هستند بیشتر از سایر بخش ها آسیب می بیند؟ او و همکارانش متوجه شده اند که حافظه به خصوص در شرایط نابرابری اجتماعی آسیب پذیر تر است و یکی از عوامل خاص تأثیرگذار بر حافظه، توانایی والدین در پاسخگو بودن و حمایت در شرایط استرس زای فقر است که معمولا اعضای خانواده های فقیر و گروه هایی که شاهد نابرابری و عدم اعتدال اجتماعی هستند، قادر به تامین آن نخواهند بود.
به باور پژوهشگران یکی از مهمترین تاثیرات فقر و بی عدالتی در جامعه، چالش های ناشی از شرایط به وجود آمده برای توده های فقیر است که آن در جامعه خود را با دیگران مقایسه و سرزنش می کنند. از سوی دیگر معمولا این باور نیز در بسیاری از جوامع وجود دارد که فقرا به اندازه کافی تلاش نکرده، افراد تنبلی بوده و بی مسئولیت و فاقد قدرت تصمیم گیری هستند که این موضوع در شرایطی که فقر موجود ناشی از سیاست های غلط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی باشد، سبب ایجاد خشم انباشته در گروه های فقیر جامعه خواهد شد که خود را قربانی شرایط موجود دانسته و علی رغم تلاش زیاد همچننان فقیر باقی می مانند. این شرایط می تواند منجر به بحران های اجتماعی شدید و واکنش های غیر قابل پیش بینی شود.
مطالعات انجام شده در این حوزه حاکی از تحلیل رفتن اشتیاق و امید در نسل های بعدی خانواده هایی است که دچار این شرایط شده اند. برای نمونه خانواده های مهاجر، افرادی که درگیر جنگ یا مشکلاتی از این قبیل هستند در نسل اول ممکن است با مشکلات زیادی در جامعه رو به رو شده و به عنوان یک گروه اقلیت، موانع و سختی های فراوانی را پشت سر بگذارند، اعضای این نسل به دلیل داشتن هدف و امید و آرزوی دسترسی به خواسته ای که برای آن بهایی سنگین پرداخت کرده اند (مهاجرت، جنگ، انقلاب و .....) تطبیق پذیری بیشتری با مشکلات داشته و آن ها را به طرز منطقی تری می پذیرند اما این موضوع در نسل های دوم و سوم با کاهش شدیدی رو به رو شده و رفته رفته این امید و آرزو جای خود را به خشم و عصیانی انباشته می دهد که در صورت بی توجهی می تواند منجر به انفجارهایی بزرگ و عظیم شود./