هـــــــــــــیـــــــــــــــــــــس . . .
میخواهم تنها باشم با خــــــــــــــــــــــــــــدا
گاهی دلم می گیرد ، گاهی زندگی را نمی خواهم…
گاهی تنهای تنها می شوم
اما در همین گاه ها ، می دانم خدایی در کنارم است که من قدرش را نمی دانم
گـــــاهی غافــــل می شـوم از آغـــــوشتــــــ
کـــــه همـــــواره بــــــــاز استـــــ
یــــا بــــــاسِــــطَـــــ الْیَــــــدَیْـــــن بِــالـرَّحْـــــمَـــــة
مردم اشتباهات زندگی خود را روی هم می ریزند و از آنها غولی بوجود می
آورند که نامش تقدیر است.
جااولیور هاینز
برتــَل خاکی نشسته بودم ؛
که خدا آمد و کنارم نشست !
گفت : مگر کودک شده ای !؟
که با خاک بازی ميکنی !
گفتم : نه ! ولی . .
از بازی آدمهايت خسته شده ام
همان هایی که حس می کنند هنوز خاکم ! .
و روح تو در من دَميده نشده !
من با اين خاک بازی ميکنم ،
تا آدمهايت را بازی ندهم !
خدا خنديد ! .
پرسيدم خدایا ؛
چرا از آتش نيستم !؟
تا هرکه قصد بازی داشت را بسوزانم !
خدا امّـا ساکت بود !
گويا از من دلخور شده بود ! گفت :
تو را از خاک آفريدم
تا بسازی ! . . . نه بسوزانی !
تو را از خاک ازعنصری برتر ساختم . . .
از خاک ساختم
که با آب گـِل شوی و زندگی ببخشی .
از خاک که اگر آتشت بزنن ! .
بازهم زندگی ميکنی و پخته تر میشوی .
باخاک ساختمت تا همراه باد برقصی .
تو را ازخاک ساختم
تا اگر هزار بار آتش و آب و باد تو را بازی داد ! . . .
تو برخيزی ! . . .
سر برآوری ! . . .
در قلبت دانهٔ عشق بکاری ! . . .و رشد دهی و از ميوهٔ شيرينش لذت ببری ! . . .
تو از خاکی ! . . .
پس به خاکی بودنت ببال .
و من هيچ نداشتم !
برای گفتن به خدا ! . .
در پناه مهربانترین
سلام و درود فراوان و دلو شبتان نورانی
"خـــــــ♥ـــــداونــــــــدا"
هــــــدایتـــــمان کـــن تــا بـــه ایــن بــاور بــرسیـــــم؛
کــــه جــــواب بــــرخـــــــــی "دعـــاهــــایــــــمان"
«صـــ♥ــــبر» و «انتـــ♥ــــظار» اســـــت ...
آمین...
هرگز ازمرگ نهراسیده ام گرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود.
هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکن
از بهای آزادی آدمی، افزون باشد.
احمد شاملو
سعی کن اسم افراد را به خاطر بسپاری، تعارف و تکلف را کنار بگذار، آرامشت را حفظ کن، تظاهر بیهوده نکن، عوامل ناهنجار در شخصیتت را بشناس و آن ها را از بین ببر، خودت را از شر سوء تفاهم ها خلاص کن و به مردم قدرت روحی بده.
اگر بتوانم که یک دل را از شکستن بازدارم،
به بیهودگی زندگی نخواهم کرد،
اگر یارای آن داشته باشم که یک تن را از رنج برهانم،
یا دردی را تسکین بخشم،
یا انسانی تنها را یاری کنم،
که دیگر بار بسوی شادی بازگردد،
به عبث زندگی نخواهم کرد.
امیلی دیکنسون
به دنبال ظواهر نرو؛ شاید فریب بخوری
به دنبال ثروت نرو؛ این هم ماندنی نیست
به دنبال کسی باش که به لبانت لبخند بنشاند
چون فقط یک لبخند می تواند
شب سیاه را نورانی کند
کسی را پیدا کن که دلت را بخنداند
وقتی در شادی بسته می شود، در دیگری باز می شود
ولی معمولاً آنقدر به در بسته شده خیره می مانیم
که دری که برایمان باز شده را نمی بینیم
گاهی در زندگی دلتان به قدری برای کسی تنگ می شود
که می خواهید او را از رویاهایتان بیرون بیاورید
و آرزوهای خود در آغوش بگیرید
Dream what you want to dream
Go where you want to go
Be what you want to be
Because you have only one life
And one chance to do all the things
You want to do
هر چه میخواهی آرزو کن
هر جایی که میخواهی برو
هر آنچه که میخواهی باش
چون فقط یک بار زندگی می کنی
و فقط یک شانس داری
برای انجام آنچه میخواهی
May you have enough happiness to make you sweet
Enough trials to make you strong
Enough sorrow to keep you human and
Enough hope to make you happy
خوب است که آنقدر شادی داشته باشی که دوست داشتنی باشی
آنقدر آزموده شده باشی که نیرومند باشی
آنقدر غم داشته باشی که انسان باقی بمانی
و آنقدر امید داشته باشی که شادمان باشی
شاد ترین مردم لزوماً
بهترین چیزها را ندارند
بلکه بهترین استفاده را می کنند
از هر چه سر راهشان قرار میگیرد
The brightest future will always be based on a forgotten past
You can't go forward in life until
You let go of your past failures and heartaches
همیشه بهترین آینده بر پایه گذشته ای فراموش شده بنا می شود
نمیتوانی در زندگی پیشرفت کنی
مگر غمها و اشتباهات گذشته را رها نکنی