1393 / 7 / 28، 12:02 صبح
(آخرین ویرایش در این ارسال: 1393 / 7 / 28، 12:18 صبح، توسط علی کوچولو.)
هی اومدم درخونت در زدم ،مشت کوبیدم مثل دیوونه ها تو برام خندیدی چون میدونستی لزومی به چیزها نیست درمان مدتها در راه بود و تو خبر داشتی چون تو میخواستی اما من نمی فهمیدم
حالا دیگه زندگی شیرین می شود از فردا میرم دنبال افتابه و جارو !
اره دوستان باید تارهای عنکبوتی رو که سالها در خونه ی دلم توسط خانم عنکبوت و بچه هاش تنیده شده بود رو پاک کنم دیگه این مهمانهای ناخوانده که ورورور از در و دیوار خونم بالا و پایین می رفتن و با طنابهایی که خودشون بافته بودن سر می خوردن و طناب بازی میکردن رو باید پاره کنم
و از موشی که هر شب به جای مغز گردو مغز منو می خورد و می جویید و موریانه ای که شب وروز با خلوت شدن خونه توی دل من تونل می کند رو هم باید بیرون کنم اونها هم باید ساکشونو جمع کنند
دوستان شبها وقتی سگوت وتاریکی همه جا رو فرا می گرفت جناب اختاپوس از زیر تخت شکر پنیر من بیرون میومد و یک پیپ هم گوشه ی دهنش و با فخر و غرور با دوستانش برایم سمفونی غم و بدبختی می نواختند و قهقه ی مستا نه شان دیوانه ام می کرد
یک سال واندی این بزم شبانه ادامه داشت اما امشب بزم منو و خانواده ام است !
باید خانه تکانی کنم مهمانهای عزیزی درراهند امید وارزو وپس از ان خانم و اقای ژن ،خانم پروتئین ،و جناب سلولهای بنیادی
حالا کی هست که امشب بتونه جلوی منو بگیره وای خدا جون اول از همه دوست دارم برم سر یه کوه این قدر جیغ بکشم و بکشم و بکشم تا دمل چرکینی که مدتها جلوی تنفس منو گرفته سر باز کنه و عفونتش خالی بشه میخوام برم سر کوه تا صدام اکو داشته باشه تا همونجوری که دلم میخواد جیغ بکشم
امیدوارم اقای کوه از خواب بیدار نشه و چون متعاقب بیدار شدنش فوران می کنه و مواد مذابش شاید بریزه روی سروروم اما من یقین دارم که جیغهای من از مواد مذاب جناب کوه سوزان تره ویقین دارم کوه رو میسوزونه واین مطلب رو مادرهای سایت به خوبی درک میکنند
بعدش دوست دارم برم تو شالیزار بدوم بدوم بدوم اونقدر که توانی برام نمونه رو شالیزار ها غلت بزنم و نیمی از غصه مو باد بگیره و نیمی رو هم شالیزار
بعدش هم برم لب دریا خدا خدا خدا
برم کنار ساحل موجها بیان یکی پس از دیگری و با هر موج تیکه ای از غمها و کدورتهام شسته بشه وشاید اختاپوس هم به جایگاه خودش که دریاست برگرده
حالا دیگه زندگی شیرین می شود از فردا میرم دنبال افتابه و جارو !
اره دوستان باید تارهای عنکبوتی رو که سالها در خونه ی دلم توسط خانم عنکبوت و بچه هاش تنیده شده بود رو پاک کنم دیگه این مهمانهای ناخوانده که ورورور از در و دیوار خونم بالا و پایین می رفتن و با طنابهایی که خودشون بافته بودن سر می خوردن و طناب بازی میکردن رو باید پاره کنم
و از موشی که هر شب به جای مغز گردو مغز منو می خورد و می جویید و موریانه ای که شب وروز با خلوت شدن خونه توی دل من تونل می کند رو هم باید بیرون کنم اونها هم باید ساکشونو جمع کنند
دوستان شبها وقتی سگوت وتاریکی همه جا رو فرا می گرفت جناب اختاپوس از زیر تخت شکر پنیر من بیرون میومد و یک پیپ هم گوشه ی دهنش و با فخر و غرور با دوستانش برایم سمفونی غم و بدبختی می نواختند و قهقه ی مستا نه شان دیوانه ام می کرد
یک سال واندی این بزم شبانه ادامه داشت اما امشب بزم منو و خانواده ام است !
باید خانه تکانی کنم مهمانهای عزیزی درراهند امید وارزو وپس از ان خانم و اقای ژن ،خانم پروتئین ،و جناب سلولهای بنیادی
حالا کی هست که امشب بتونه جلوی منو بگیره وای خدا جون اول از همه دوست دارم برم سر یه کوه این قدر جیغ بکشم و بکشم و بکشم تا دمل چرکینی که مدتها جلوی تنفس منو گرفته سر باز کنه و عفونتش خالی بشه میخوام برم سر کوه تا صدام اکو داشته باشه تا همونجوری که دلم میخواد جیغ بکشم
امیدوارم اقای کوه از خواب بیدار نشه و چون متعاقب بیدار شدنش فوران می کنه و مواد مذابش شاید بریزه روی سروروم اما من یقین دارم که جیغهای من از مواد مذاب جناب کوه سوزان تره ویقین دارم کوه رو میسوزونه واین مطلب رو مادرهای سایت به خوبی درک میکنند
بعدش دوست دارم برم تو شالیزار بدوم بدوم بدوم اونقدر که توانی برام نمونه رو شالیزار ها غلت بزنم و نیمی از غصه مو باد بگیره و نیمی رو هم شالیزار
بعدش هم برم لب دریا خدا خدا خدا
برم کنار ساحل موجها بیان یکی پس از دیگری و با هر موج تیکه ای از غمها و کدورتهام شسته بشه وشاید اختاپوس هم به جایگاه خودش که دریاست برگرده