داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه
|
1393 / 8 / 18، 09:03 عصر,
|
|||
|
|||
گفتگوى ماهى و سليمان
مى نويسند: روزى يكى از حيوانات دريائى سر از آب بيرون آورده عرض كرد اى سليمان، امروز مرا ضيافت و مهمان كن، سليمان امر كرد آذوقه يک ماه لشكرش را لب دريا جمع كردند تا آنكه مثل كوهى شد، پس تمام آنها را به آن حيوان دادند، تمام را بلعيد و گفت: بقيه قوت من چه شد، اين مقدارى از غذاهاى هر روز من بود. سليمان تعجب كرد، فرمود: آيا مثل تو ديگر جانورى در دريا هست، آن ماهى گفت: هزار گروه مثل من هستند، پس هر كسى كه روى حقيقت توكل بر خدا پيدا كرد، خداوند از جايى كه گمان ندارد اسباب روزى او را فراهم مى كند |
|||
8 کاربر به خاطر ارسال این پست از مرتضی تشکر کردهاند: ملیحه, محمد81, محمد حسین, ماهان, فاطمه, عاطفه, سوزان, سعیده |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 25 مهمان