مباحث وموضوعات مذهبی واجتماعی و...
|
1393 / 8 / 19، 02:36 عصر,
|
|||
|
|||
خداوند قبل از آفرينش جهان، به چه كاري مشغول بوده است؟
(بسم الله الرحمن الرحیم) در رابطه با اين سؤال، ذكر چند مطلب بايسته است: يكم. بايد ديد «قبل» در اين پرسش، به چه معنا است؟ ظاهراً بايد «قبل زمانى» باشد؛ زيرا اگر چه تقدم و تأخر در فلسفه، اقسام مختلفى دارد، اما احتمالاً منظور پرسشگر قبل زمانى است. در اين صورت معناى سؤال اين مىشود كه خداوند تعالى در زمانى كه جهان را خلق نكرده بود، به چه كارى مشغول بوده است؟ اما اين سؤال در درون خود، دچار تناقض و اشكال است؛ زيرا زمان عبارت از كميتى است كه به واسطه حركت بر جسم عارض مىشود و از اين رو فقط از اشياى متحرك و جسمانى انتزاع مىشود. با اين تحليل روشن مىشود كه زمان، به گونهاى وابسته به حركت و جسم است و اگر جسم و حركت نباشد، زمان معنا ندارد بدايةالحكمه، ص 138 و 139.. نتيجه اين انگاره آن است كه در عالم مجردات، زمان نيست و زمان مختص جهان مادى است. بنابراين ابتدا جهان مادى خلق و سپس از حركت ماده، زمان انتزاع مىشود. با اين بيان روشن مىشود كه اصل پرسش اشتباه است، زيرا در ساحت قدس الهى اصلاً زمان و حركت و تغيير و تحول معنا ندارد تا قبل و بعدى تصور شود و اين مفاهيم براى ما كه در جهان گذران زندگى مىكنيم و بر زندگى مادى ما تقدم و تأخر زمانى حاكم است، معنا دارد. پس گزاره «قبل از آفرينش جهان»، به معناى زمانى آن صحيح نيست؛ ليكن مىتوان گفت كه خداوند در مرتبه - نه زمان پيش از آفرينش ماده و جهان مادى، مجرّدات را آفريده است. سپس نوبت به جهان ماده رسيده است؛ زيرا خداوند متعال فياض علىالاطلاق است و فيض او دائمى است و هرگز قطع نمىشود. بنابراين در هيچ وضعيتى نبوده كه خلقى و فيضى در كار نباشد. قرآن مجيد مىفرمايد: «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»؛ الرحمن (55)، آيه 29.؛ «هر آن كه در آسمانها و زمين است، از او تقاضا دارد، و او در هر روز در كارى نو مشغول است». اين آيه از دو بخش تشكيل شده است: 1. تمام موجودات به او نياز دارند؛ يعنى، تمام موجودات در هستى و شئون ذاتى و غيرذاتى خود بدو محتاجاند. به زبان فلسفى تمام موجودات حادث ذاتىاند و در پيدايش و بقاى خود، به علت خود يعنى ذات بىنياز حق نياز دارند. 2. ذيل آيه است كه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»؛ الرحمن (55)، آيه 29.؛ «هر روز خدا در كار جديدى است». اگر منظور از «يوم» زمان باشد، تفسير آيه اين است كه خداوند تعالى هر زمانى، در آفرينش جديدى است و هر زمانى طرحى نو در مىاندازد تفسير نمونه، ج 23، ص 134 و 135.. به نظر مىرسد منظور از «يوم»، امرى بالاتر از زمان است كه به علت ضيق تعبير از آن به «يوم» تعبير شده است. توضيح اينكه هر حادثهاى اگر زمانى باشد دو چهره دارد: زمانى و زمانهاى. آنچه مربوط به زمان است، جزء تاريخ است و آنچه مربوط به زمانه است، در تاريخ و بند زمان نمىگنجد و چون ثابت است فراتر از زمان و مكان مىرود؛ چنان كه واقعه عاشورا يك بعد زمانى دارد و يك بعد زمانهاى و ملكوتى كه فراتر از زمان و مكان است عرفان و حماسه، آيةاللَّه جوادى آملى، ص 46 - 49.. با اين تفسير احتمال دارد كه منظور از «يوم» زمانه باشد؛ زيرا پديده مادى در عين حالى كه در زمان و مكان واقع شده، چهره ملكوتيش فراتر از زمان است و در زمان و مكان نمىگنجد. بالاتر از آن، موجود مجرد و آن هم مجرد علىالاطلاق است كه هيچ جهت امكان و نقصى در او نيست و هيچ چهره زمانى ندارد و در ظرف زمان نمىگنجد. او با هر زمانى هست، اما در زمان و زمانمند نيست و با هر مكانى هست، اما در مكان نمىگنجد و مكانمند نيست الميزان، ج 19، ص 611.. بنابراين معناى آيه اين مىشود كه خداوند متعال، در هر زمانهاى در كارى جديد است و امرى جديد مىآفريند كه هرگز نبوده است و كارهاى او تكرارى نيست؛ بلكه ابتكارى و بدون الگوى پيشين است در تفسير آيه مراجعه كنيد به: 1. تفسير نمونه، ج 23، ص 137 و 138 و 140 و 141. 2. تفسير الميزان، متن عربى، ج:19 ص:115 و117 3. تفسير الميزان، ترجمه فارسى ج:19 ص:170 171 و |
|||
8 کاربر به خاطر ارسال این پست از مصطفی تشکر کردهاند: ملیحه, محمد81, محمد حسین, ماهان, فرید, فاطمه, سوزان, بهزاد |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 12 مهمان