ریشه ضرب المثلهای معروف پارسی
|
1393 / 8 / 21، 05:21 عصر,
|
|||
|
|||
حکایت ضرب المثل( عطایش را به لقایش بخشیدم)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ درویشی را ضرورتی پیش آمد. کسی گفت : فلان کس نعمتی دارد بی قیاس اگر بر حاجت تو واقف گردد ، همانا که در قضای آن توقف روا ندارد . گفت : او را ندانم . گفت من تو را رهبری کنم . دستش گرفت تا به منزل آن شخص در آورد . یکی را دید لب فرو هشته و تند نشسته . برگشت و سخن نگفت کسی به او گفت چه کردی ؟ گفت :عطای او را به لقای او بخشیدم ! مبر حاجت به نزدیک ترش روی که از خوی بدش فرسوده گردی اگر گویی غم دل با کسی گوی که از رویش به نقد آسوده گردی 421
علی یارتون
|
|||
4 کاربر به خاطر ارسال این پست از محمد حسین تشکر کردهاند: یاسمن, محمد81, ماهان, عاطفه |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان