1393 / 8 / 21، 08:14 عصر
سرزمین ارزوها
جاروی جادویی من ، شب شده است ،
بیدار شو ، بیدار شو !
دنیا چه خلوت شده است ،
بیدار شو ، بیدارشو !
من را بِبردشت و چمن ، من را ببر کوه و دمِن ،
هر شب بیا در خلوتم ،
در عالم وَهم و خیال من می پرم بر پشت تو،
دنیا چه کوچک می شود ،
همراه تو ، همراه تو !
با یک نهیب کوچکم ،
پرواز کن ، پرواز کن !
دنیای ارزو کجاست ؟
خواهم که انجایِم بَری ،
در سرزمین ارزو ، دنیا چه زیبا می شود ،
چشمان زیبای علی ، خورشید تابان ، می شود ،
او می دَود ،
او می پرد،
در پارک بازی می کند!
در سرزمین ارزو، دنیا چه زیبا می شود......
جاروی جادویی من ، شب شده است ،
بیدار شو ، بیدار شو !
دنیا چه خلوت شده است ،
بیدار شو ، بیدارشو !
من را بِبردشت و چمن ، من را ببر کوه و دمِن ،
هر شب بیا در خلوتم ،
در عالم وَهم و خیال من می پرم بر پشت تو،
دنیا چه کوچک می شود ،
همراه تو ، همراه تو !
با یک نهیب کوچکم ،
پرواز کن ، پرواز کن !
دنیای ارزو کجاست ؟
خواهم که انجایِم بَری ،
در سرزمین ارزو ، دنیا چه زیبا می شود ،
چشمان زیبای علی ، خورشید تابان ، می شود ،
او می دَود ،
او می پرد،
در پارک بازی می کند!
در سرزمین ارزو، دنیا چه زیبا می شود......