من و معلولیتم
|
1393 / 8 / 28، 08:28 عصر,
|
|||
|
|||
زندگی این زوج نابینا و فرزندانشان دیدنی است
خیلی روشن، خیلی شیرین برای هر چیز نشانیاش را میدهند؛ سینی را فلانجا گذاشتهام، سفره اینطرف پهن است، استکان چای چندقدم جلوتر است. اگر خانم در حال آوردن سینی چای باشد؛ «دارم چای میارم، مواظب باشین.» آقا اگر با خریدهای روزانه وارد خانه شود؛ «بیاین اینارو از من بگیرین.» بچهها اگر چیزی لازم داشه باشند، دست مامان یا بابا را میگیرند و روی آن میگذارند. پختن غذا در آشپزخانه هم برای خودش داستانی دارد. نقش آقا اینجا بیشتر رنگ میگیرد و پابهپای خانم غذا تهیه میکنند، اگرچه گاهی خرابکاری هم میکنند اما دست آخر بوی مطبوع غذا کل خانه را برمیدارد. همه اینها باعث میشود این زوج نابینا اگر چهره یکدیگر را نمیبینند اما برای هرموضوعی با هم حرف بزنند. گفتگوهای کوتاه اما همیشگی آنها باعث میشود همیشه درکنار یکدیگر باشند، برخلاف ما که گاهی چشم توی چشم هم میدوزیم اما همدیگر را نمیبینیم... . رضا نقوی و همسرش زوج نابینایی هستند که سالهاست زیر یک سقف زندگی میکنند و حاصل زندگیشان محمدجواد شش ساله و نازنین 2سال و 10ماهه است. رضا در کنار کارهایی که برای درآوردن لقمهای نان حلال انجام میدهد، تشکلیهم برای نابینایان در قالب موسسه راه انداخته و آن را مدیریت میکند. او وقتی از زندگیاش در خانه، محله و شهر حرف میزند، حس شیرینی دارد که کمتر از میان حرفهای یک معلول منتقل شده است... . *در 20سالگی به جمع نابینایان پیوستم سال1375 جوانی 20ساله بودم و در حال گذراندن ترم دوم دانشگاه. حقوق قضایی میخواندم. بیماری مادرزادی به نام آرپی داشتم. این بیماری با از بین بردن تدریجی سلولهای شبکیه، بینایی را از بین میبرد. آن وقت بود که به جمع نابینایان پیوستم. *خودم را درگیر فعالیتهای فرهنگی کردم نابیناشدن در 20سالگی سخت بود اما یکی از علتهایی که باعث شد این موضوع زیاد اذیتم نکند فعالیتهایی بود که خودم را با آنها درگیر کرده بودم. از همان ابتدا متوجه شدم تشکلی برای نابینایان در مشهد وجود ندارد، برای همین هم به فکر افتادم تا تشکلی راهاندازی کنم. *فقط رانندگی نمیکنم نابینایی باعث نشد از همه چیز دست بردارم، برای همین کارهایی را که قبل از نابینایی انجام میدادم، بعد از آن هم انجام میدهم، مثل کارکردن در بازار که خیلیها فکر میکنند فقط با دیدن امکانپذیر است؛ من الان در کنار مدیریت موسسه ابابصیر در آژانس تلفنی هم کار میکنم. باید بگویم تنها کاری که نمیتوانم بعد از نابینایی انجام دهم، رانندگی است. بعد از نابینایی درسم را ادامه دادم و وارد بازار کار شدم درحالیکه دیگران از این کارم تعجب میکردند، مدیریت سه شعبه اغذیه و تاکسی تلفنی بر عهده داشتم. *اینگونه حرف هم را بیشتر میفهمیم در تاریخ 81/5/30 با همسرم که دختری نابینا بود، ازدواج کردم. برخلاف خیلی از نابیناها که دوست دارند همسرشان بینا باشد، من دوست داشتم با یک نابینا ازدواج کنم. فکر میکنم اینگونه حرف هم را بهتر میفهمیم. *به هم نشانی میدهیم آنقدر که تصورش را میکنید، سخت نیست. باور کنید ما عادیتر از آن زندگی میکنیم که فکرش را بکنید، مثلا اگر جلوی پایمان را نمیبینیم اما به هم آدس میدهیم که فلانچیز کجاست و... ، معمولا هم دچار مشکل نمیشویم. سختی زیادی ندارد، فقط دوکلمه حرف است. *گاهی هم خرابکاری میکنیم از او در مورد اتفاقهایی که احتمالا برایشان افتاده میپرسم که در جواب میگوید: منظورتان از حوادث و اتفاقات احتمالی خرابکاریهایمان است؟ خوب از این اتفاقها زیاد میافتد، مثلا شکستن ظرفها، ریختن چای روی فرش و...، مگر افراد بینا از این خرابکاریها نمیکنند؟! *بچهها راهنمایمان میشوند محمدجواد بزرگ شده است و ما را راهنمایی میکند، مثلا جای جویهای آب یا موانع راهمان را به ما میگوید. کمکم که بچههایمان بزرگتر شوند، بیشتر کمکمان میکنند. *اهالی محله ما را میشناسند اهالی محله میدانند ما زوجی نابینا هستیم، از این بابت خوشحالم که زندگیمان در محله باعث نشده کسی به ما به دید ترحم نگاه کند، حداقل طوری رفتار کردهایم که میدانند خانوادهای بینیاز و توانمند در انجام امورزندگیمان هستیم، همینطور با خیلی از همسایهها رابطهای صمیمی داریم و رفتار کردهایم که بدانند خانوادهای هستیم که از پس مشکلاتش برمیآید. این باعث شده دیدگاهشان در رابطه با نابینایان و تواناییهایشان تا حد زیادی تغییر کند و این موضوع مرا راضی میکند. *کمک میگیریم، به همین سادگی هنگام داروگرفتن از داروخانه با کشیدن چند خط روی دارو نیازمان برای دانستن نحوه مصرفش برطرف میشود. هنگامیکه قبض آب، برق، تلفن و... میآید برای مطلع شدن از مبلغ آن از نزدیکانمان کمک میگیریم، به همین سادگی! اما در رفتوآمدمان نیاز به کمک کسی نداریم، خودمان با عصا مسیرها را شناسایی و تردد میکنیم. *50زوج نابینا در موسسه داریم در موسسه به بحث ازدواج با انجام مشاورههایی برای خودباوری نابینایان میپردازیم. در موسسهمان سعی میکنیم به دخترها بفهمانیم نباید فکر کنند چیزی در ازدواج از دیگران کم دارند یا نمیتوانند از پس مشکلات بربیایند برای همین هم کسانی را داریم که حتی یک نفره میتوانند از پس میهمانی بزرگی بربیایند، در عوض متاسفانه خانمهایی هم هستند که حتی از روشنکردن گاز میترسند. میخواهیم شرایط مناسبی فراهم کنیم برای اعضایی که در آستانه ازدواج قرار دارند. در این بین خانوادهها بهویژه مادرها را دعوت و زمینه را برای آشنایی و شناخت دخترها و پسرهای موسسه فراهم میکنیم. الان در موسسه حداقل 50زوج نابینا داریم. البته در بین هزارو400نابینایی که در مشهد زندگی میکنند، ازدواجهای زیادی بین نابینا و بینا یا نابینا با معلول جسمی صورت گرفته اما در مشهد هم بیش از صد زوج نابینا داریم که آمار تاملبرانگیزی است. *درسم را ادامه میدهم در حال حاضر به این فکر افتادهام که مدرک کارشناسیارشدم را بگیریم، برای همین دوباره مشغول به درسخواندن شدم. ادامه تحصیلات از برنامههای دیگر ما در موسسه است که سعی میکنیم اعضا را به آن سمت ترغیب کنیم. |
|||
21 کاربر به خاطر ارسال این پست از سکینه تشکر کردهاند: مینا2, منتظر, ملیحه, مرضیه, مرتضی, محمد81, محمد حسین, ماهان, لیلا, فرید, فرزاد, فاطمه, علیرضا۷۱, عاطفه, سوزان, سعیده, روحان, راضیه, خدیجه, بهزاد, افسانه |
|
پیامهای داخل این موضوع |
من و معلولیتم - توسط ملیحه - 1393 / 7 / 14، 01:08 صبح
من و معلولیتم - توسط ملیحه - 1393 / 7 / 14، 10:21 صبح
RE: من جدا از معلولیتم - توسط ملیحه - 1393 / 7 / 18، 02:52 عصر
RE: من و معلولیتم - توسط ملیحه - 1393 / 7 / 24، 03:33 عصر
RE: من و معلولیتم - توسط ملیحه - 1393 / 7 / 27، 03:19 عصر
RE: من و معلولیتم - توسط ملیحه - 1393 / 8 / 2، 08:26 عصر
RE: من و معلولیتم - توسط سکینه - 1393 / 8 / 5، 11:18 صبح
RE: من و معلولیتم - توسط ملیحه - 1393 / 8 / 28، 11:05 صبح
RE: من و معلولیتم - توسط سکینه - 1393 / 8 / 28، 08:28 عصر
RE: من و معلولیتم - توسط ملیحه - 1393 / 12 / 4، 12:52 عصر
RE: من و معلولیتم - توسط ملیحه - 1393 / 12 / 7، 01:07 عصر
پاسخ: من و معلولیتم - توسط راضیه - 1393 / 12 / 12، 07:25 عصر
RE: من و معلولیتم - توسط ملیحه - 1394 / 3 / 24، 04:01 عصر
RE: من و معلولیتم - توسط ملیحه - 1394 / 5 / 1، 02:39 عصر
RE: من و معلولیتم - توسط ملیحه - 1394 / 7 / 1، 12:15 عصر
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان