داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه
|
1393 / 9 / 5، 09:20 صبح,
|
|||
|
|||
سخنران در حالی که یک بیست دلاری را بالای دست برده بود ، از افراد حاضر در سمینار پرسید : چه کسی این ۲۰ دلار را میخواهد !؟ دست ها همه بالا رفت ، او گفت : قصد دارم این اسکناس را به یکی از شما بدهم ؛ اما اول اجازه بدهید کارم را انجام دهم . سخنران ۲۰ دلاری را مچاله کرد و دوباره پرسید : هنوز کسی هست که این اسکناس را بخواهد !؟ دست ها همچنان بالا بود . . . او گفت : خب اگر این کار را بکنم ، چه می کنید ؟ سپس اسکناس را به زمین انداخت و آن را زیر پایش لگد کرد . او ۲۰ دلاری مچاله و کثیف را ، از روی زمین برداشت و گفت : کسی هنوز این را میخواهد !؟ دستها باز هم بالا بود ! سخنران گفت : دوستان من ، شما همگی درس ارزشمندی را فرا گرفتید ، در واقع چه اهمیتی دارد که من با این ۲۰ دلاری چه کار کردم ؛ مهم این است که شما هنوز آن را می خواهید . چون ارزش آن کم نشده است ، این اسکناس هنوز ۲۰ دلار می ارزد . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خیلی وقت ها در زندگی به خاطر شرایطی که پیش میآید ، زمین میخوریم ، مچاله و کثیف میشویم ، احساس میکنیم که بی ارزش شدیم ، اما اصلاً مهم نیست که چه اتفاقی افتاده و چه اتفاقی خواهد افتاد ! شما هرگز ارزش خود را از دست نخواهید داد ؛ کثیف یا تمیز ، مچاله یا تاخورده ، هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند ارزشمند هستید .
علی یارتون
|
|||
9 کاربر به خاطر ارسال این پست از محمد حسین تشکر کردهاند: یاسمن, ناهيد, ملیحه, مرتضی, محمد81, فاطمه, سوزان, سعیده, بهزاد |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان