داستانهای عبرت آموز و کوتاه و عامیانه
|
1393 / 6 / 2، 10:15 عصر,
|
|||
|
|||
این داستان اولین بار در سال 2001 توسط زنی به نام ریتا در وب سایت یک کلیسا قرار گرفت
چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟ چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟ خدا پاسخ داد … این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند . عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند . این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند. و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند . این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند . زمان حال فراموش شان می شود . آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال . این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد . و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند . خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم . بعد پرسیدم … به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟ خدا دوباره با لبخند پاسخ داد . یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد . اما می توان محبوب دیگران شد . یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند . یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد . بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد یاد بگیرن که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم . و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد . با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرن . یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند . اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند . یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند . یاد بگیرن که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند . بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند . و یاد بگیرن که من اینجا هستم … همیشه … خدا بزرگ ، خدا مهربان ، خدا خوب است تو خوب هستی و من خوبم و هوا خوب است دلم اگر چه شکسته ، اگر چه بیمار است ولی به عشق تو چون هست مبتلا ، خوب است مریض عشق تو هرگز شفا نمیخواهد چرا که درد اگر بود بی دوا ، خوب است مگو که “درد و بلایت به جان من بخورد” به راه عشق، اگر درد ، اگر بلا خوب است خوشم به خنده ، به اخم و گلایهات ، زیرا هر آنچه می رسد از جانب شما خوب است http://www.radsms.com |
|||
3 کاربر به خاطر ارسال این پست از فرید تشکر کردهاند: مرتضی, محمد حسین, سوزان |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 16 مهمان