1393 / 3 / 6، 11:51 صبح
سلام
درباسخ به سوال مطرح شده باید عرض کرد که بنای زندگی مشترک بز صداقت میباشد منتها این مسئله از دیدگاه های مختلف قابل تامل وبررسی میباشد اولا باید گفت که قانون مدنی ایران در مواد 1122 و1123 وبه بعد ان در مورد عیوب مرد وزن وهمچنین عیوب مشترکی که هرگاه در طرفین باشد باعث بوجود امدن فسخ عقد نکاح میباشد راذکر کرده است که خوشبختانه یا متاسفانه (چون نمیدونم از شنیدن کدومش خوشحال میشید) در ماده 1123 قانونگذار در بند 6 این ماده نابینایی از هر دو چشم را موجب حق فسخ برای مرد قرارداده یعنی اگر زن از هر دو چشم نابینا باشد باعث ایجاد حق فسخ برای مرد خواه بود انهم باز طبق ماده 1124 در صورتی که عیب مزبور در حال عقد وجود داشته باشد بنابراین اگر بعد از عقد نابینا شود موجبی برای حق فسخ از این منظر وجود ندارد ممکن است از روشهای دیگر مثل عسروحرج بتوان موجبی برای جدایی ایجاد کرد باید این نکته را نیز متذکر شد گه نه این بیماری وعیب هر بیماری وعیبی قابل درمان وعمل جراحی ویابه هر وسیله دیگری این عیب قابل برطرف شدن باشد دیگر حق فسخی وجود ندارد در واقع وجود دارد اما با درمان بذیر بودن این حق از بین میرود فرض بر این است که این عیب درمان نابذیر است یا به دشواری درمان میشود بس اگر علم بزشکی عیبی مانند نابینایی از هر دو چشم را درمان بذیز سازد اختیار فسخ مبنای خود را از دست میدهد اما در مورد بیماری اربی باید گفت چون این بیماری عملا در سنین بعد از ازدواج ویا سن بلوغ ونزدیک به ازدواج خود را نشان میدهد ودر اکثر موارد خود بیمار اگاهی از این بیماری ندارد نگفتن این بیماری دلیلی برای تدلیس یا بقول خودمون فریب طرف مقابل نیست که بتونه با دست اندازی به خیار تدلیس از حق فسخ خودش استفاده کنه وعقدرا فسخ نمایدباید متذکر شد که این خیار تدلیس برای هر دو طرف عقد میباشد وکار به عیب بودن بیماری نداریم..
اما وجه دیگر این موضوع اینکه یکی از طرفین میداند که این بیماری را دارد وتصمیم به ازدواج دارد و اینکه ایا باید بگوید یا خیر اخلاق حکم میکندکه بگوید اما عقل وقانون نسبت به این موضوع ساکت تر است چرا که در سن ازدواج هنوز عیب به شکل تمام شده نمایان نیست وبصورت دید استوانه ای وهمراه با سختی است وزمینه درمان نیز کمابیش در حال فراهم شدن است بنابراین از منظر قانونی نمیشود به موادی که عیوب زن ومرد رابیان میکند وبه طرفین حق فسخ میدهد استناد کرد وعقدنکاح را فسخ کرد میماند از طریق عسزو حرج وخیار تدلیس که به نظر میاید که این سختی وعسروحرج بیشتر بر خود بیمار تحمیل میشود نه برطرف مقابل اما بی انصافی نکرده باشیم برای طرف مقابل نیز ایجاد عسروحرج خواهد کرد ممکن است شخص دچار بیماری اربی اگر مرد باشد که وظیفه نفقه ومخارج وملزومات زندگی رابر عهده دارد از نظر کار کردن ودرامد داشتن ایجاد مشکل کند که این عسروحرج نیز بافراهم سازی زمینه ایجاد درامد قابل حل است بنابراین میماند خیار تدلیس ممکن است اقای الف دارای بیماری اربی امروز ازدواج کند وچیزی به همسر خود راجع به این بیماری نگوید بعد از ازدواج همسراو متوجه بیماری او شود واصلا هم حاضر به ادامه زندگی باشخصی دارای این شزایط نباشد وبنای طرفین بر سلامت بوده شخص الف کتمان هم کرده باشد باز هم اگر من وکیل ان شخص باشم میتوانم از ایشان دفاع کنم به استناد اینکه این بیماری بعد از عقد بیشرفت کرده وضمنا درمان این بیماری در راه است وبه استناد اخبار همین سایت مانع فروباشیدن زندگی خواهم شد اما اگر باز هم اگر وکیل طرفی باشم که مقابل شخص الف است باز هم شاید بتوانم با ترفندهای حقوقی ان زندگی را با کمال خونسردی کمک کنم به فروباشی البته که شوخی کردم...
دوست عزیزم اقا مجتبی امیدوارم جواب سوالتو گرفته باشی اگر هم برات نامفهوم بود بگید تا در مورد این حق وحقوق بیشتر صحبت کنم فقط بصورت خلاصه بگم قانونگذار این بیماری رو عیب ندانسته تا طزفین بتوانند حق فسخ بیدا کنند اما ممکن است راه های دیگری وجود داشته باشه اگه برای اطلاع برسیدین همین اندازه اطلاع کافیست اما اگه درگیر این مشکل هستید یا کس دیگه ای درگیر این مشکل هست بیشتر توضیح بدید تامن بفهمم که از حق کدوم طرف باید دفاع کنم تاتوضیح بیشتری بدم ... کامل توضیح ندادم چون فرض گذاشتم بر کسب اطلاع از نگاه قانون به این مسئله
درباسخ به سوال مطرح شده باید عرض کرد که بنای زندگی مشترک بز صداقت میباشد منتها این مسئله از دیدگاه های مختلف قابل تامل وبررسی میباشد اولا باید گفت که قانون مدنی ایران در مواد 1122 و1123 وبه بعد ان در مورد عیوب مرد وزن وهمچنین عیوب مشترکی که هرگاه در طرفین باشد باعث بوجود امدن فسخ عقد نکاح میباشد راذکر کرده است که خوشبختانه یا متاسفانه (چون نمیدونم از شنیدن کدومش خوشحال میشید) در ماده 1123 قانونگذار در بند 6 این ماده نابینایی از هر دو چشم را موجب حق فسخ برای مرد قرارداده یعنی اگر زن از هر دو چشم نابینا باشد باعث ایجاد حق فسخ برای مرد خواه بود انهم باز طبق ماده 1124 در صورتی که عیب مزبور در حال عقد وجود داشته باشد بنابراین اگر بعد از عقد نابینا شود موجبی برای حق فسخ از این منظر وجود ندارد ممکن است از روشهای دیگر مثل عسروحرج بتوان موجبی برای جدایی ایجاد کرد باید این نکته را نیز متذکر شد گه نه این بیماری وعیب هر بیماری وعیبی قابل درمان وعمل جراحی ویابه هر وسیله دیگری این عیب قابل برطرف شدن باشد دیگر حق فسخی وجود ندارد در واقع وجود دارد اما با درمان بذیر بودن این حق از بین میرود فرض بر این است که این عیب درمان نابذیر است یا به دشواری درمان میشود بس اگر علم بزشکی عیبی مانند نابینایی از هر دو چشم را درمان بذیز سازد اختیار فسخ مبنای خود را از دست میدهد اما در مورد بیماری اربی باید گفت چون این بیماری عملا در سنین بعد از ازدواج ویا سن بلوغ ونزدیک به ازدواج خود را نشان میدهد ودر اکثر موارد خود بیمار اگاهی از این بیماری ندارد نگفتن این بیماری دلیلی برای تدلیس یا بقول خودمون فریب طرف مقابل نیست که بتونه با دست اندازی به خیار تدلیس از حق فسخ خودش استفاده کنه وعقدرا فسخ نمایدباید متذکر شد که این خیار تدلیس برای هر دو طرف عقد میباشد وکار به عیب بودن بیماری نداریم..
اما وجه دیگر این موضوع اینکه یکی از طرفین میداند که این بیماری را دارد وتصمیم به ازدواج دارد و اینکه ایا باید بگوید یا خیر اخلاق حکم میکندکه بگوید اما عقل وقانون نسبت به این موضوع ساکت تر است چرا که در سن ازدواج هنوز عیب به شکل تمام شده نمایان نیست وبصورت دید استوانه ای وهمراه با سختی است وزمینه درمان نیز کمابیش در حال فراهم شدن است بنابراین از منظر قانونی نمیشود به موادی که عیوب زن ومرد رابیان میکند وبه طرفین حق فسخ میدهد استناد کرد وعقدنکاح را فسخ کرد میماند از طریق عسزو حرج وخیار تدلیس که به نظر میاید که این سختی وعسروحرج بیشتر بر خود بیمار تحمیل میشود نه برطرف مقابل اما بی انصافی نکرده باشیم برای طرف مقابل نیز ایجاد عسروحرج خواهد کرد ممکن است شخص دچار بیماری اربی اگر مرد باشد که وظیفه نفقه ومخارج وملزومات زندگی رابر عهده دارد از نظر کار کردن ودرامد داشتن ایجاد مشکل کند که این عسروحرج نیز بافراهم سازی زمینه ایجاد درامد قابل حل است بنابراین میماند خیار تدلیس ممکن است اقای الف دارای بیماری اربی امروز ازدواج کند وچیزی به همسر خود راجع به این بیماری نگوید بعد از ازدواج همسراو متوجه بیماری او شود واصلا هم حاضر به ادامه زندگی باشخصی دارای این شزایط نباشد وبنای طرفین بر سلامت بوده شخص الف کتمان هم کرده باشد باز هم اگر من وکیل ان شخص باشم میتوانم از ایشان دفاع کنم به استناد اینکه این بیماری بعد از عقد بیشرفت کرده وضمنا درمان این بیماری در راه است وبه استناد اخبار همین سایت مانع فروباشیدن زندگی خواهم شد اما اگر باز هم اگر وکیل طرفی باشم که مقابل شخص الف است باز هم شاید بتوانم با ترفندهای حقوقی ان زندگی را با کمال خونسردی کمک کنم به فروباشی البته که شوخی کردم...
دوست عزیزم اقا مجتبی امیدوارم جواب سوالتو گرفته باشی اگر هم برات نامفهوم بود بگید تا در مورد این حق وحقوق بیشتر صحبت کنم فقط بصورت خلاصه بگم قانونگذار این بیماری رو عیب ندانسته تا طزفین بتوانند حق فسخ بیدا کنند اما ممکن است راه های دیگری وجود داشته باشه اگه برای اطلاع برسیدین همین اندازه اطلاع کافیست اما اگه درگیر این مشکل هستید یا کس دیگه ای درگیر این مشکل هست بیشتر توضیح بدید تامن بفهمم که از حق کدوم طرف باید دفاع کنم تاتوضیح بیشتری بدم ... کامل توضیح ندادم چون فرض گذاشتم بر کسب اطلاع از نگاه قانون به این مسئله