انجمن حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبر و اشتارگات در ایران

نسخه‌ی کامل: تایپیک روانشناسی کودک و نوجوان
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
چیزی که نباید به کودکانمان بگوییم !
رفتار ماست که شخصیت فرزندانمان را شکل می دهد و استفاده از اصول روانشناسی در تربیت کودکان باید مد نظر هر پدر و مادری باشد . شما در برابر او مسئول هستید ، پس وقت بیشتری بگذارید و این نکات را به خاطر بسپارید .
تحقیقات نشان می دهند که برخی عبارات مثبتی که ما به کودکان می گوییم ، در واقع بسیار مخرب هستند. باوجود اینکه نیت بدی نداریم، اما با بکار بردن این جملات باعث می شویم که کودکان به آنچه که واقعا هستند باور نداشته باشند. بعضی از جملات ما گول زننده اند و باعث می شوند کودک کمترین تلاش ممکن را برای کاری انجام دهد و یا در زمان سخت شدن کاری آنرا رها کند.اینجا یک لیست از 10 عبارتی داریم که شما باید همین حالا از دایره لغات خود حذف کنید. همچنین در کنار این عبارات ما عبارات پیشنهادی به شما معرفی می کنیم که شما با استفاده از این عبارات بتوانید انگیزه درونی و اشتیاق کودک را تحریک کنید.

** "کارت خوب بود"
این جمله معمولا مکررا برای کارهایی استفاده می شود که کودک در انجامش واقعا تلاشی نکرده، با بکار بردن این عبارت به او یاد می دهید که هرچیزی که مامان یا بابا بگوید " کار خوب " است( یعنی فقط در زمانی که پدر ومادر بگویند خوب است)
به جای آن بگویید " تو واقعا برای آن سخت تلاش کردی!" با تکیه روی تلاش کردن ،به او یاد می دهیم که تلاش از نتیجه مهمتر است. این به کودک یاد می دهد که در زمان روبرو شدن با یک کار سخت ، پافشاری بیشتری در انجام آن از خود نشان دهد و به شکست به دید یک گام به سوی موفقیت نگاه کند.

** " پسر/ دختر خوب"
این جمله در حالیکه جزو عبارات مثبت به شمار می رود اما واقعا تاثیری متضاد چیزی که می خواهیم دارد. اغلب والدین از این جمله برای بالا بردن اعتماد به نفس کودک استفاده می کنند. اما متاسفانه تاثیر آن کاملا برعکس است. وقتی دختر شما جمله " دختر خوب" را بعد از انجام کاری که شما از او خواسته بودید می شنود، اینطور تلقی می کند که چون کاری که "شما" خواسته اید را انجام داده پس " خوب " است. و این سرآغاز این داستان است که کودک از این می ترسد که نکند دیگر " بچه خوبی " نباشد و انگیزه و اشتیاق او برای همکاری در سایر کارها از ترس دریافت نکردن همین بازخورد سرد شود.
درعوض بگویید: " زمانی که کمک می کنی واقعا لذت می برم" . این جمله به کودک می فهماند که شما چه می خواهید و رفتار او چگونه روی نظر شما تاثیر می گذارد. شما میتوانید حتی احساسات خود را به او بروز دهید و مثلا بگویید: " دیدم که عروسکت را به دوستت قرض دادی" این به کودک اجازه می دهد که برای خودش تصمیم بگیرد و بداند که قرض دادن کار خوبی است و به او این حق را می دهد که دوباره همین کار را با انگیزه درونی خود تکرار کند نه به این خاطرکه اینکار را برای خوشایند شما انجام دهد.

** " چه عکس زیبایی "
وقتی که ما نظر و عقاید خود را درمورد کار هنری کودک تحمیل می کنیم، در واقع این حق قضاوت و اعتبار بخشیدن را درباره کار خودش از او می گیریم. به جای این جمله بگویید:" من قرمز ، آبی و زرد می بینم ! نظرت خودت درباره نقاشی ات چیست؟ " بوسیله مشاهده درعوض بیان ارزیابی خود، به کودک اجازه می دهید که تصمیم بگیرد نقاشی زیباست یا خیر. شاید در نظر او نقاشی ترسناک باشد و اگر از او بخواهید نظرش را درباره نقاشی بگوید ، در واقع از او خواسته اید که کار خود را ارزیابی کند و نیت و مهارتهای خود را که نشان دهنده خلاقیت او در زمان بالغ شدن می باشد را با شما درمیان بگذارد و او را همانند هنرمندی رشد دهید.

** " اگر تو فلان کار را بکنی من به تو فلان چیز را می دهم"
رشوه دادن به بچه ها مانع مشارکت آنها به سهولت و سادگی می شود. این چنین معاملاتی با کودکان تبدیل به یک سرازیری لغزنده می شود و چنانچه بطور مداوم صورت گیرد،همیشه مجبور به عقب نشینی می شوید . مثلا " نه! اتاقم را تمیز نمی کنم اگر برایم فلان چیز را نخری".
به جای آن از جمله" از اینکه به من در تمیز کردن خانه کمک می کنی ممنونم "استفاده کنید . هنگامی که ما قدردانی واقعی خود را نشان می دهیم کودکان انگیزه ذاتی برای کمک کردن پیدا می کنند و اگر فرزندان شما چندان اهل کمک نبودند، به او وقتهایی را یادآوری کنید که کمکتان می کرد. مثلا بگویید:" یادت هست یک زمانی کمکم می کردی آشغالها را بیرون بگذارم؟ واقعا کمک بزرگی بود. ممنونم!" . سپس به او اجازه دهید که به این نتیجه برسد که کمک کردن به دیگران لذت بخش است و یک پاداش معنوی در بر دارد.

** " تو خیلی باهوشی"
وقتی به بچه بگویید که باهوش است، فکر می کنیم که اعتماد بنفس و عزت نفس او را زیاد کرده ایم اما باید بدانید که اینگونه ستودن از شخصیت او واقعا تاثیر عکس دارد. با گفتن اینکه او باهوش است، بطور ناخودآگاه این پیام را به او می فرستیم که او فقط درصورتی باهوش است که نمره خوبی بگیرد، کارش را تمام کند و یا بهترین نتیجه را بگیرد . همه اینها فشار زیادی را روی یک کودک وارد می سازد. مطالعات نشان می دهند ،وقتی که کودک حل یک بازی پازل را تمام کرد و به او بگوییم که باهوش است ، حرف ما باعث می شود که او برای حل پازل های سخت تلاش نمی کند. دلیلش هم این است که او نگران می شود که شاید پازل را نتواند حل کند و ما او را باهوش ندانیم.
در عوض سعی کنید به او بگویید که قدر تلاش او را می دانید. با تمرکز کردن روی تلاش بیش از نتیجه، به او اجازه می دهید که بفهمید چه چیزی واقعا برایتان با ارزش است. درست است که حل کردن یک پازل جالب است اما حل پازل های سخت تر به مراتب جالب تر است. در همان مطالعه دیده شده که وقتی که روی تلاش تمرکز می کنیم- " وای تو واقعا خوب تلاش کردی"- دفعه بعد کودک سعی می کند سعی کند پازل های مشکل تری را حل کند.

** " گریه نکن "
دیدن گریه بچه ها همیشه راحت نیست اما وقتی که به او می گوییم " گریه نکن" احساسات او را نادیده گرفته و به او می فهمانیم که اشک هایش برای ما ارزشی ندارد. این باعث می شود که او احساساتش را مخفی کند و در نهایت دچار انفجار عاطفی شده و بیشتر ناراحت شود.
سعی کنید به کودک فضایی برای گریستن بدهید مثلا بگویید " ایرادی ندارد که گریه کنی. هرکسی بعضی وقتها به گریه نیاز دارد. منم همینجا هستم و به تو گوش می کنم." حتی ممکن است گاهی احساسی که کودک دارد را شما بیان کنید، " ناراحتی که نمیتوانیم برویم پارک ، آره؟ " این کمک می کند که کودک احساس خودش را بهتر درک کند و یاد بگیرد که در غالب جملات آنها را بیان نماید. با تشویق او به بیان احساساتش ، به او کمک می کنید که احساسش را تنظیم نماید که جزو توانایی های مشکل هر فردی در سراسر زندگی اش به شمار می رود.

** " قول می دهم ..."
زیر قول زدن واقعا ناراحت کننده است. لحظه سنگینی است و از آنجاییکه زندگی کاملا غیرقابل پیش بینی است، من پیشنهاد می کنم که کلا این واژه را از دایره لغات خود حذف کنید.
در عوض سعی کنید که کاملا با کودک صادق باشید. " می دانم که تعطیلات دوست داری با سارا بازی کنی و ما همه تلاشمان را می کنیم که این اتفاق بیافتد. اما خواهش می کنم یادت باشد که بعضی وقتها اتفاقات پیش بینی نشده ای می افتد، من هم تضمین نمی کنم که حتما این هفته این اتفاق بیافتد." ولی هر زمانی که میگویید کاری را انجام می دهید مطمئن باشید که از پس آن بر می آیید . سر قول ماندن، اعتماد می آورد و زیر قول زدن ارتباط عاطفی شما را زیر سوال می برد پس مراقب حرفی که می زنید باشید، و تا آنجاییکه ممکن است کاری کنید که طبق حرفی باشد که زده اید.
یک نکته ای که باید درباره این مساله اشاره کرد این است که اگر سر قولتان نماندید ، به آن اذعان داشته باشید و از فرزندتان عذرخواهی کنید. به یاد داشته باشید که شما به او یاد می دهید که درزمان بدقولی کردن چگونه رفتار کند . بدقولی کردن چیزی است که اغلب ما حداقل یک بار دچارش می شویم. حتی اگر برای شما مهم نباشد ولی می تواند برای کودک مهم باشد. پس همه سعی خود را بکنید که الگویی از صداقت برای او باشید و چنانچه موفق نبودید حداقل سعی کنید پا پیش گذاشته و مسئولیت آنرا به عهده بگیرید.

** " چیز مهمی نیست"
خیلی وقتها اتفاقاتی می افتند که ما احساسات کودک را نادیده می گیریم، ولی باید واقعا مراقب این قضیه باشید. برای کودک اغلب چیزهایی مهم است که برای ما بزرگسالان اهمیت چندانی ندارند. پس سعی کنید همیشه از دید او به قضیه نگاه کنید. با او همدردی کنید حتی اگر مرزی بین خود و او قائلید و یا به در خواست او پاسخ منفی داده اید.
" من واقعا متوجهم که تو آن چیز را می خواهید اما امروز نمی شود آن کار را انجام داد." یا " متاسفم که مایوست می کنم ولی پاسخم منفی است" اینها بهتر از پاسخ هایی هستند که شما برای متقاعد کردن او بکار می برید و به او می فهمانید که خواسته های او واقعا اهمیتی ندارند.

** " همین حالا دست بردار، وگرنه!"
تهدید کودکان معمولا کار خوبی نیست. اول از همه ، شما به آنها مهارتی می آموزید که واقعا دوست ندارید داشته باشند: استعداد بکار بردن زور یا قدرت حیله گری برای گرفتن چیزی که می خواهند حتی وقتی که دیگران تمایلی به این کار نداشته باشند. دوم، شما خودتان را در یک موقعیت ناشیانه قرار می دهید یعنی مجبور می شوید که از تهدیدهای خود دفاع کنید- قرار دادن یک مجازات سختگیرانه در قبال تهدیدی که در حالت عصبانیت کرده بودید- یا می توانید عقب نشینی کنید و به کودکتان یاد دهید که تهدید شما بدون معنی بوده است. در هر حال، باعث می شوید که نتیجه مطلوب را نگیرید و رابطه خود را با کودک خراب کنید.
در حالیکه تهدید نکردن کودک خیلی سخت است، سعی کنید درباره خطرات احتمالی به او هشدار دهید و یا به سمت چیزمناسب تری هدایتش کنید. " اصلا خوب نیست که برادرت را بزنی. نگران اینم که او تو را بزند و یا او هم در عوض تو را می زند. اگر می خواهی به چیزی آسیب وارد کنید بهتر است آن چیز یک بالش، مبل و یا تخت خواب باشد." با مطرح کردن یک چنین پیشنهاداتی که امنیت بیشتری هم دارند همچنان به او این اجازه را می دهید که احساساتش را خالی کنید و شما هم بتوانید نقشی در تعیین رفتار او داشته باشد. در نهایت این امر باعث میشود که او خودش و احساساتش را بهتر کنترل کند.

** " چرا اینکار را کردی؟"
اگر کودک کاری کرده که شما خوشتان نمی آید ، مطمئنا باید با او صحبت کنید. اما تنشی که در آن لحظه به وجود می آید اجازه نمی دهد که او از اشتباهاتش درس بگیرد. و وقتی که شما از او می پرسید " چرا؟" شما به او فشار می آورید که به کارش فکر کند و آنرا تحلیل نماید که یک مهارت بسیار پیشرفته حتی برای بزرگتر ها به شمار می رود. در زمان برخورد با چنین پرسشی ، بیشتر کودکان حالت تدافعی به خود گرفته و یا سکوت می کنند.
در عوض، یک مسیر ارتباطی با او برقرار کنید و حدس بزنید که او چه احساسی ممکن است داشته باشد و نیازهای اساسی او چه چیزهایی می تواند باشد. " مایوس شدی که دوستانت به نظرت گوش ندادند؟ " با تلاش به درک احساسات و نیازهای او ، ممکن است حتی حس کنید که از عصبانیت خودتان نیز کاسته شده است. " او دوستانش را کتک زد چون نیاز به فضایی داشت و احساس ترس کرده بود و نمی دانست که با دیگران به چه روشی ارتباط برقرار کند. او تروریست که نیست فقط یک بچه است"
بزرگترین اکتشاف برای من این بود که فهمیدم فرزندم مهمانی در خانه ام هست و روزی از کنارم می رود.

روزها با سرعت عجیبی میگذرد و او به زودی از من جدا میشود...

به خودم گفتم: کدام مهمتر است؟ نظم خانه یا اینکه فرزندم به خوبی از من یاد کند؟

کدام مهمتر است.خانه یا اخلاق و روحیه و حسن تربیت فرزندم؟

چون دانستم که او مهمان خانه من است.

این باعث شد اولویتم را تغییر دهم،

بعد از این مهمترین چیز نزد من آرامش خاطر من و اوست....

شروع کردم به پیاده کردن نقشه ام، و طبعا مجموعه کمی از قوانین مهم را انتخاب کردم و خود را ملزم به اجرای آنها دانستم و مابقی چیزها را بدون هیچ قید و شرطی رها کردم.

از عصبی شدن و داد و فریاد زدن کم کردم و به آرامش رسیدم..

از وسواس هایم گذشتم و به خانه ای راضي شدم که مقداری بهم ریخته و نامنظم است و کمی شلختگی در آن به چشم می خورد .....

اما.........فرزندی را تحویل گرفتم که آرامش دارد و از من وخشم هایم نمی نالد و رابطه ای قوی و زیبا بین ما حاکم گشته است.....

چون می دانم......
او مهمان زودگذر خانه من است.
کودک عزیزم امیدوارم مهمانی خانه من زیباترین مهمانی زندگیت باشد...
اشتباه تربیتی که پدر و مادر ها مرتکب می شوند
تربیت کردن بچه‌ها، کار درستی است و اتمام حجت کردن، بعضی وقت‌ها، خیلی هم لازم است، اما قرار نیست همیشه، شما دستور بدهید و او هم گوش به فرمان‌تان باشد.
- «همین الان لباست رو بپوش؛ وگرنه اصلا بیرون نمی‌ریم»
- «باشه، پس خونه می‌مونیم!»
مکالمه عجیب و غریبی نیست. ممکن است شما هم از دو، سه سالگی فرزندتان به بعد، چندین و چند بار در همین موقعیت قرار گرفته باشید و وقتی می‌خواستید با پسر و دختر بازیگوش‌تان اتمام حجت کنید، آن‌ها با واکنش‌شان، شما را حیرت‌زده کرده باشند. تربیت کردن بچه‌ها، کار درستی است و اتمام حجت کردن، بعضی وقت‌ها، خیلی هم لازم است، اما قرار نیست همیشه، شما دستور بدهید و او هم گوش به فرمان‌تان باشد. در ادامه، با بزرگ‌ترین اشتباه‌هایی که هنگام تربیت فرزندان مرتکب می‌شوید و هم‌چنین روش درست جایگزین آن، آشنا می‌شوید..
بايد تا مي‌توانيم بكوشيم نخستين داستان‌هايي كه براي كودكانمان گفته مي‌شود، مشوق نيكويي اخلاق باشد
افلاطون

بايد تا مي‌توانيم بكوشيم نخستين داستان‌هايي كه براي كودكانمان گفته مي‌شود، مشوق نيكويي اخلاق باشد
افلاطون

بايد تا مي‌توانيم بكوشيم نخستين داستان‌هايي كه براي كودكانمان گفته مي‌شود، مشوق نيكويي اخلاق باشد
افلاطون

متنی زیبا محمد محمودی دکترای روانشناسی از کالیفورنیا :

اگر بچه‌ای تکلیف نمی‌نویسد، گیر ندهید، خودش می‌داند و معلمش. اگر بچه‌ای از خوابِ نازِ صبح بیدار نمی‌شود، خودش می‌داند و ناظمش. اگر درس نخواند، خودش می‌داند و کارنامه‌اش. به پدر و مادرش مربوط نیست.
به پدر و مادرش این مربوط است که با هم در خانه دعوا نکنند، تفریحات خارج از سن و سال بچه ایجاد نکنند، وسط هفته تا دیروقت مهمانی نباشند، بچه‌شان را کتابفروشی و موزه و پارک ببرند، در خانه میوه داشته باشند، با بچه‌شان بازی کنند، شب‌ها موقع شام همه دور سفره‌ی غذا گفتگو کنند، با پوست میوه شکل‌های عجیب و غریب درست کنند، هر از گاهی با معلم‌ِ بچه دیدار کنند، به بچه یاد دهند توی اتاقش گلدان داشته باشد و هر روز از آن مراقبت کند، برایش اسباب‌بازی‌هایی بخرند که دستِ بچه ورزیده شود، خودشان هم – بلا نسبت! – یک وقت‌هایی کتاب بخوانند. با بچه شوخی کنند. هی نگویند: «پول نداریم.»، سر بچه منت نگذارند که برایت فلان و بهمان کرده‌ایم، حواسشان باشد دوست‌های خوب دور و بر بچه باشد... همین!

متنی زیبا محمد محمودی دکترای روانشناسی از کالیفورنیا :

اگر بچه‌ای تکلیف نمی‌نویسد، گیر ندهید، خودش می‌داند و معلمش. اگر بچه‌ای از خوابِ نازِ صبح بیدار نمی‌شود، خودش می‌داند و ناظمش. اگر درس نخواند، خودش می‌داند و کارنامه‌اش. به پدر و مادرش مربوط نیست.
به پدر و مادرش این مربوط است که با هم در خانه دعوا نکنند، تفریحات خارج از سن و سال بچه ایجاد نکنند، وسط هفته تا دیروقت مهمانی نباشند، بچه‌شان را کتابفروشی و موزه و پارک ببرند، در خانه میوه داشته باشند، با بچه‌شان بازی کنند، شب‌ها موقع شام همه دور سفره‌ی غذا گفتگو کنند، با پوست میوه شکل‌های عجیب و غریب درست کنند، هر از گاهی با معلم‌ِ بچه دیدار کنند، به بچه یاد دهند توی اتاقش گلدان داشته باشد و هر روز از آن مراقبت کند، برایش اسباب‌بازی‌هایی بخرند که دستِ بچه ورزیده شود، خودشان هم – بلا نسبت! – یک وقت‌هایی کتاب بخوانند. با بچه شوخی کنند. هی نگویند: «پول نداریم.»، سر بچه منت نگذارند که برایت فلان و بهمان کرده‌ایم، حواسشان باشد دوست‌های خوب دور و بر بچه باشد... همین!
خیلی زیبا و آموزنده بود منم کاملا موافقم آفرینآفرین
پروفسور و روانپزشک معروف، دکتر طارق علی الحبیب می گوید:

?➖کودکت خیلی دروغ میگه! زیرا خیلی بهش گیر میدی.
?➖کودکت اعتماد بنفس نداره!زیرا تشویقش نمی کنی.
?➖کودکت کم حرفه!زیرا باهاش حرف نمیزنی.
?➖کودکت دزدی میکنه!زیرا بذل و بخشش رو بهش نمی آموزی.
?➖کودکت ترسوست! زیرا همیشه طرفداریشو میکنی.
?➖کودکت به دیگران احترام نمیزاره!زیرا صدات رو واسش پایین نمی آری.
?➖کودکت همیشه عصبیه!زیرا ازش تعریف نمیکنی.
?➖کودکت بخیله!زیرا باهاش همکاری نمیکنی.
?➖کودکت به دیگران پرخاش میکنه!زیرا تو خشن و سختگیری.
?➖کودکت ضعیفه!زیرا همیشه تهدیدش میکنی.
?➖کودکت داد و فریاد میکنه! زیرا بهش اهمیت نمیدی.
?➖کودکت ناراحتت میکنه!زیرا بغلش نمی کنی و نمی بوسیش.
?➖کودکت ازت فرمان نمی بره! زیرا درخواستات بیش از حده.


?➖کودکت گوشه گیره!زیرا همیشه مشغولی.(مشغول کارهای خودت)
نمود این رفتار ها در بزرگسالی بسیار خطرناک و غیر قابل درمانند
گل گل گل گل گل
روانشناسان معتقدند تهدید، بچه‌ها را لجبازتر می‌کند. لجبازی در کودکان معمولاً از سن یک سالگی آغاز می‌شود و حتی می‌تواند با رفتارهای نادرست اطرافیان در کودک نهادینه شود. کودکان برای پیدا کردن خود و جایگاهشان و گاهی به دلیل اینکه می‌خواهند خودشان را به اطرافیان ثابت کنند لجبازی می‌کنند و یکی از اساسی‌ترین مشکلات این است که والدین در این شرایط خودشان هم داخل بازی لجبازی کودکان می‌شوند و آنها هم به نوعی به لجبازی با آنها می‌پردازند.

بهترین اقدام والدین در این لحظه می‌تواند این باشد که دلگیر نشوند و سعی کنند به صورت امری و دستوری با کودک صحبت نکنند بلکه با او همدلی کرده و کمک کنند تا قدرت تصمیم گیری در کودک تقویت شود.
همچنین والدین باید سعی کنند مطالب را به صورت انتخابی برای کودک بیان کنند. به طور مثال به او می‌گویند « الان می‌خواهی غذا بخوری؟ » و نباید مستقیماً به او امر کنیم « بیا غذا بخور » بلکه او را در جایگاه یک تصمیم گیری قرار دهند و با این روش کودک نسبت به مسائلی اجتناب کرده و نسبت به آن لجبازی می‌کند، این در حالی است که بعد از استفاده این روش می‌توان اظهار تمایل به آن کار را در کودک مشاهده کرد.
بدترین کار در تشدید لجبازی کودک، تهدید کردن او است. باید بتدریج او را نسبت به کاری که باید انجام دهد آماده کنید و قواعدتان را خیلی روشن و قابل درک بیان کنید.
منبع:سلامت نیوز
✅روان شناسان اثر شش « میم » را در تربیت کودک با توجه به نیازهای روانی اش موثر می دانند: 

این شش میم را هر کس در کارنامه گذشته زندگی اش دریافت کرده باشد، میم هفتمش "مــوفقیــت" است که خود به خود پدید خواهد آمد:


1. تو محبوبی
2. تو محترمی
3. تو می توانی
4. تو مهمی
5. تو مفیدی
6. تو می فهمی


اگر ما در رفتار و گفتارمان این 6 میم را به فرزندان مان انتقال دهیم میم هفتم "مــوفقیــت" خود به خود خواهد آمد؛ یعنی باتری روانی انرژی دهنده فرد شارژ خواهد شد. در آن صورت این کودک در تحصیل و زندگی و کار و... موفق خواهد شد.


برخلاف این شش میم چیزهای دیگری هم هستند که اگر پدر و مادرها انجامش بدهند، عکس این نتیجه را می گیرند و آن 7 "ت" است که گاهی انجام ندادن شان خیلی سخت است. 
این 7 "ت" را هر کسی دریافت کرد، "ت" هشتمش تباهی است که انتظارش را می کشد:


1. تنبیه
2. توهین
3. تهدید
4. تحقیر
5. تبعیض
6. تنفر
7. ترس


همه افراد شکست خورده و جامعه ستیز در کارنامه گذشته و کودکی شان این "ت" ها را دارند.
بگوييد كه دوستش داريد. اين جمله بايد اولين چيزي باشد كه كودكتان صبح‌ها، پس از بيدار شدن از خواب، مي‌شنود و نيز آخرين جمله‌اي باشد كه پس از شنيدن آن به خواب مي‌رود. موقع دعوا و مشاجره و هر زماني كه انتظارش را ندارد، بگوييد كه دوستش داريد.

2. بنويسيد كه دوستش داريد. در كيف مدرسه‌اش، يادداشت كوچك يا كارت‌پستالي بگذاريد كه بر رويش نوشته‌ايد: «دوستت دارم.» خوب است يادداشت‌هايتان را درون كمد لباس‌ها، جعبة اسباب‌بازي‌ها يا زير بالشتش پيدا كند. ابراز عشق و علاقة شما، با اين نوشته‌ها، به كودكتان نشان مي‌دهد كه به او فكر مي‌كنيد، حتي زماني كه نمي‌توانيد كنار هم باشيد.
3. در آغوشش بگيريد. هيچ مانعي براي در آغوش گرفتن كودكتان وجود ندارد.
4. لمسش كنيد. آرام به پشت او بزنيد، بازوهايتان را دور شانه‌هايش حلقه كنيد، موهايش را به‌هم بريزيد.
5. در بازي‌اش شريك شويد. توپ بزنيد، براي پرندگان دانه بريزيد، بادبادك هوا كنيد و با او مسابقه دهيد.
6. گوش دهيد، واقعاً گوش دهيد. در حين گوش دادن، جملاتي به زبان بياوريد كه نهايت توجه‌تان را به صحبت‌هاي او نشان دهد. جملاتي مانند «نه‌بابا!»، «واي، چه جالب!»، «من اصلا ً نمي‌دانستم!»، «بيشتر در اين مورد توضيح بده!»
7. بدون به زبان آوردن كلمه‌اي، با او حرف بزنيد. به تماشاي بازي او در مدرسه يا زمين بازي بنشينيد. لحظه‌هايي كه به شما نگاه مي‌كند يا نگاهتان با هم تلاقي مي‌كند، به او لبخند بزنيد. بد نيست از چشمك زدن هم براي ايجاد ارتباط با او استفاده كنيد. علائم خاصي براي رابطه‌تان تعريف كنيد كه فقط خودتان دو نفر معني آنها را بدانيد.
ý اولين راز پرورش كودكي شاد تمجيد از اوست.
ý عملكرد كودك را نقد كنيد و نه شخصيت او را.
ý افكار مثبت و تأييد‌كننده را به كودكتان القا كنيد.
ý كودكان كم‌سن با احساس امنيت شاد مي‌شوند.
ý به كودكان بياموزيد كه خوش‌بين باشند.
ý كودكان چاق، در مقايسه با ساير كودكان، افسرده‌ترند.
ý سعي نكنيد كودك خود را از همة ناراحتي‌ها دور نگه داريد
 


دکتر فرهنگ هلاکویی
آيا براي تربيت کودکان اصول يکساني وجود دارد که والدين با رعايت آن اصول بتوانند به نحو مطلوبي عمل کنند؟هر چند که شايد نتوان اصول کاملا روشني را براي تربيت بيان کرد، ولي مي توان به چند اصل کلي اشاره کرد که فرايند تربيت را آسانتر مي کند. در زير به برخي ار مهارتها و اصول مهم اشاره مي شود:

 

با ثبات عمل کنيد


ثبات داشتن در رابطه با کودک يکي از اصول مهم فرزندداري است معهذا ممکن است در پيروي از آن در موقعيت هاي روزانه با مشکل مواجه شويد. اگر هنگامي که کودک کاري را انجام مي دهد به او لبخند بزنيد لکن در زمان ديگري همان کار يا شبيه آن را انجام دهد به او سخت بگيريد کودک به شدت دچار سردرگمي مي شود. چرا اين عمل در يک زمان خطاي بزرگي بود و در زمان ديگر خنده آور؟ هنگامي که اجازه مي دهيد حالات خلقي شما عکس العمل هايتان را نسبت به کودک تحت تاثير قرار دهد، قرار گرفتن در اين بي ثباتي آسان مي شود. پس مواظب باشيد کودک خود را به علت رفتار مثبت که انجام داده تشويق نماييد و به علت رفتار منفي تنبيه نماييد نه اينکه ملاک تشويق يا تنبيه شما حالات خلقي شما باشد. روزي شاد و پر حوصله و روز ديگر به دلايل گوناگون خسته و بي حوصله.

 

هماهنگ باشيد

 

بعنوان پدر و مادر لازم است اصول يکساني داشته باشيم حداقل در جلوي کودکان وانمود کنيم که در تربيت آنان هماهنگيم. اگر رفتاري را پدر تائييد مي کند و مادر رد، باعث تعارض کودک مي شود پس بهتر است به عنوان والدين قبلا با يکديگر هماهنگ باشيم و حداقل در جلوي کودکان عدم هماهنگيمان را بروز ندهيم.

در مورد فرزند خود مودب باشيد. صحبت مودبانه درهنگام خشم و ناراحتي، معلم خوبي براي کودک و نوجوان است که حتي در هنگام خشم به طور صحيحي رفتار کنند.زماني خاص براي توجه بدون قيد و شرط به بچه ها اختصاص مي دهيد

منظور از توجه بدون قيد و شرط، يعني بدون توجه به رفتار کودک زمان خاصي را با وي صحبت مي کنيم، درد دل مي کنيم، درد دل او را گوش ميدهيم و يا بازي مي کنيم، بستگي به سن فرزندان دارد. وي بايد احساس کند زماني خاص را به وي اختصاص داده ايم. مي توانيم هر روز چند دقيقه و در آخر هفته يک ساعت اين کار را انجام دهيم.

 

رابطه اي سالم با کودکتان برقرار کنيد

 

براي ايجاد رابطه اي سالم از شيوه گوش دادن فعال استفاده کنيد. وقتي فرزندتان چيزي مي گويد به خوبي به سخنانش گوش دهيد، حتي اگر با کودک موافق نيستيد، اجازه دهيد صحبتهايش تمام شود، تماس چشمي مناسب و انجام ندادن کاري ديگر در هنگام صحبت با کودک، به وي مي فهماند که براي حرف زدن وي ارزش قائليد و عقايد او براي شما مهم است. لحن صحبت شما در هنگام امر کردن به وي بايد مودبانه باشد و حتي الامکان دستوري نباشد. به همان اندازه که نسبت به بهترين دوست خود مودب هستيد در مورد فرزند خود مودب باشيد. صحبت مودبانه به کودک ياد مي دهد که حتي در هنگام خشم به طور صحيحي رفتار کنند. اگر خيلي هم از دست فرزند خود ناراحتيد بگوييد تو فلان کار را انجام دادي و من به اين علت عصبانيم ولي توهين نکنيد. وعظ کردن و بحث اخلاقي را در حداقل خود بکار بريد، زيرا آنها در بازنگهداشتن ارتباط، مفيد نمي باشد.

 



 

الگوي مناسبي باشيد

 

هر چه امر مي کنيد، بهتر است در ابتدا خودتان آن کار را انجام دهيد و از هر چه فرزندتان را باز مي داريد خودتان هم انجام ندهيد. بچه ها بيشتر از آنکه از کلام ما آموزش ببينند، از رفتار ما آموزش مي بينند. پس ابتدا از خود شروع کنيم.

 

آزادي و محدوديت زياد ايجاد نکنيد

 

کودک نبايد زياد آزاد باشد و نه زياد محدود. محدوديتهايي که ايجاد مي شود بايد پايدار و منطقي باشد. اگر مي گوييد شب بايد در منزل خودتان بخوابد و منزل کس ديگري نباشد، دليل آن را توضيح دهيد و در برابر اصرار کودک و ديگران کوتاه نياييد. اگر محدوديتها منطقي باشد، چانه بردار نيست و براي آينده کودک بهتر است.

 

درموقع مناسب به کودک دستور دهيد


اگر دستوري که به کودک مي دهيد درحد توانايي اش نيست يا اينکه فعلا سرگرم کار ديگري است و دستورش را اجرا نمي کند، به هيچ وجه به وي دستور ندهيد زيرا اين کار وي را نافرمان بار مي آورد.

 

لازم نيست همه خواسته هاي کودک برآورده شود

 

در اين مورد منطقي عمل کنيد و بلافاصله بعد از اين که کودک چيزي خواست برايش تهيه نکنيد. ضمن اينکه بايد زياد او را ناکام نگذاريد ولي عمل کردن به همه خواسته هاي او باعث مي شود در آينده از کنترل شما خارج شود.

مواظب باشيد کودک خود را به علت رفتار مثبت که انجام داده تشويق نماييد و به علت رفتار منفي تنبيه نماييد نه اينکه ملاک تشويق يا تنبيه شما حالات خلقي شما باشد. متناسب سن کودک به او کار و مسئوليت محول کنيد

لازم نيست همه کارهاي فرزندتان را شما انجام دهيد و کودک در منزل فقط مصرف کننده باشد. همچنانکه کودک رشد مي کند مي تواند بسياري از کارهاي خود و خانه را انجام دهد. چنين استقلالي را به کودک بدهيد. در غير اين صورت کاملا متکي به ديگران تربيت مي شود.

 

در مورد موفقيتها و شکستهاي کودکان منطقي عمل کنيد

 

برخورد منطقي با شکستها و موفقيتها باعث مي شود انگيزه براي کارهاي بعدي در کودک از بين نرود. بزرگ کردن موفقيت و زياد منفي جلوه

به کودک لجباز رشوه ندهید
: يه مطلب بسيار زيبا از استاد عزيز و دوست داشتني پروفسور حسابي....روحش قرين رحمت...



ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻦ !
ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ،
ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﺮﻭﯼ،
ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ،
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ،
ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﯼ،
ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ،
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ
ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﯾﮑﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ .
ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ


" پروفسور حسابي "
با کودک بد غذا چه کنیم؟

بعضی از خردسالان علاقه‌ای به سبزیجات، گوشت و مواردی از این دست ندارند. صادقانه بیندیشید آیا این تمردها الگوبرداری از شما نیست؟ آخرین باری كه مقدار زیادی سبزی، حبوبات یا گوشت خورده‌اید را به‌یاد می‌آورید؟‌ در نزد فرزندتان با به‌به و چه‌چه و شادی از موادی كه كمتر به آن علاقه‌مند هستند میل كنید.


یادم می‌آید دوران كودكی از صبح تا ظهر با براداران و بچه‌های فامیل در حیاط و كوچه بازی كرده، هنگام گرسنگی خودمان را با نان و پنیر، نان و قند، نان خالی و مثل اینها سیر می‌كردیم. ناهار و شام معمولاً آبگوشت بود یا آش و اگر مهمانی بود یا بودجه، حوصله و وقت مادر اجازه می‌داد، پلوخورشتی كه شادی را بر دل‌ها سرازیر می‌كرد دور هم بر سر سفره می‌نشستیم و منتظر بشقاب غذا و در چند دقیقه ظرف‌ها خالی و دوباره بازی شروع می‌شود.نه اصراری به خوردن بود و نه خریدار نازی و از آن روز سال‌ها می‌گذرد و امروز ما بچه‌های آن زمان هر كدام پدر یا مادری شده‌ایم با مشكلات و مسائلی كه هیچ‌گاه در كودكی تجربه نكردیم: بی‌حوصلگی، تنهایی، بی‌اشتهایی و... بسیاری رویكردهای دیگر كه با فرزندانمان لمس می‌كنیم.


اگر صادقانه فكر كنیم درگیری با مساله فوق را می‌توان در چند بخش خلاصه كرد:
الف) مادرانی كه دارای تك فرزندند و به شكل غیرطبیعی همه حركات او را كنترل می‌كنند. ب) مادرانی كه دائم نگران وزن خود هستند، در صحبت‌ها تاكید زیادی بر مد (به‌ویژه نزد دختران كوچك) و رژیم‌های غذایی متفاوت دارند و كودك دچار توهم، همزادپنداری و الگوگیری نامناسب و كاذب می‌شود. ج) مادرانی كه فرزندشان را در هنگام غذا همراهی نمی‌كنند، شاغلند یا همیشه عجله دارند و سرپایی و با استرس طفل را سیر می‌كنند. د) كودكانی كه در خانواده‌های درگیر، کم‌توجه و سرد رشد می‌كنند دچار تنش‌های مختلف روحی‌اند و برای جلب ترحم و توجه دچار بی‌اشتهایی كاذبند. هـ) كودكانی كه برای گرفتن امتیاز از والدین غذا نمی‌خورند. و) كودكانی كه مشكلات فیزیكی خاصی دارند و باید تحت درمان پزشكی قرار گیرند.


چه راهکارهایی برای حل این مسائل وجود دارد؟
1- اگر شاغلید صبح نیم ساعت یا یك ربع زودتر از خواب برخیزید، بعضی بچه‌ها تامدتی بعد از بیداری، گرسنه نیستند، بگذارید كم كم بیدار شود.


2- كودك از خوردن غذا با دیگران لذت بیشتری می‌برد، حتماً هنگام صرف وعده‌های غذایی با او همراهی كنید.


3- برای وعده‌های غذایی امكان انتخاب‌های بیشتری فراهم كنید، گاهی حتی خوردن پلو از شب‌مانده با ماست برای كودك دلچسب‌تر از شیر، نان، كره و عسل است.


4- بلافاصله بعد از صرف وعده اصلی خوراكی‌های میان‌وعده‌ای را كه دوست دارد در اختیارش قرار دهید (بستنی، لواشك، شیرینی‌های خانگی و...) .


5- امكان فعالیت بدنی برایش فراهم كنید، رفتن به پارك، حیاط منزل و یا هر گونه حركت فیزیكی گرسنگی را تحریك می‌كند. كودكی كه از صبح تا ظهر جلوی تلویزیون یا كامپیوتر بی‌تحرك نشسته، هرگز میلی به غذا نخواهد داشت.


6- هرگز به اجبار، قول دادن جایزه و... او را وادار به خوردن نكنید، این كار به تشدید بی‌میلی منجر خواهد شد.


7- از سرعت و شتاب زندگی بكاهید به او توجه و عشق بورزید، گاهی كودك برای جلب توجه و یا لجبازی از غذا خوردن امتناع می‌كند با ابراز علاقه بدون قید و شرط،‌ بستری از احساس امنیت و شادابی را برایش فراهم كنید.


8- بعضی از خردسالان علاقه‌ای به سبزیجات، گوشت و مواردی از این دست ندارند. صادقانه بیندیشید آیا این تمردها الگوبرداری از شما نیست؟ آخرین باری كه مقدار زیادی سبزی، حبوبات یا گوشت خورده‌اید را به‌یاد می‌آورید؟‌ در نزد فرزندتان با به‌به و چه‌چه و شادی از موادی كه كمتر به آن علاقه‌مند هستند میل كنید.


9- از خواص مواد غذایی برایشان بگوئید، آگاهی داشتن از فواید خوراكی‌ها در ترغیب كودك برای مصرف بیشتر این گروه‌های غذایی یاری خواهد كرد.
منبع:سلامت نیوز
به چهره ي معصوم فرزندم نگاه ميكنم.

گاهي اوقات فراموش ميكنم كه چگونه به خداوند التماس ميكردم كه فرزندي سالم به من عطا كند.


گاهي اوقات در اثر خستگيهاي روزانه و فشارهاي زندگي، فراموش ميكنم كه چه روزها و شبهايي اشك ميريختم و زاري ميكردم به درگاه خداوند، كه فرزندي را كه در شكم دارم سالم به مقصد برساند.


فراموش ميكنم كه فرشته اي در كنار دارم كه اگر نبود، همه چيز برايم بي مفهوم بود.


فراموش ميكنم بيشتر ببينمش، 
بيشتر برايش وقت بگذارم،
كمتر سرش فرياد بكشم 
و كمتر او را مواخذه كنم.


خدايا!
بار ديگر از درگاهت تقاضا ميكنم براي بزرگ كردنش و انسان تربيت كردنش، به من صبر بدهی.
بارالها!
ازتو ميخواهم كمكم كني براي مهربانتر بودن و اينكه هيچگاه فراموش نكنم كه تو او را به من هديه دادي و او امانتي ست نزد من، 
پس بايد بكوشم در امانت داري.
بارالها!
به من نيرو بده تا چون كوهي محكم در كنارش باشم و به من توانايي بده تا با او دوست باشم.
خدايا!
پيشاپيش سپاسگزارم و ميدانم وقتي موهبت مادر شدن را به من عطا كردي، نعمت پرورش درست را نيز عطا خواهي كرد.?
قابل توجه پدر و مادرای عزیز:



در بازی های دو نفره همیشه این سوال پیش می آید که آیا باید در بازی برنده شویم یا بگذاریم کودک ما را در بازی ببرد؟


در بازی هایی که برد و باخت در آنها معنا دارد، هر بازی را ۳ بار انجام میدهیم


بار اول به کودک اجازه دهید که شما را در بازی ببرد. این برد کمک می کند تا اعتماد به نفسش افزایش پیدا کند.بچه ها واقعا باور می کنند شما را در بازی برده اند.همچنین این برد باعث می شود کمی تخلیه هیجانی شوند و اگر از شما خشمی جمع کرده اند،مقداری از آن خشم با شکست شما تخلیه خواهد شد


بار دومی که بازی می کنید بهتر است در بازی کودک را ببرید این باخت به کودک کمک می کند که مفهوم شکست را دریابد،« نه» شنیدن را یاد بگیرد و کم کم متوجه این امر شود که گاهی انسان تمام تلاشش را می کند ولی موفق نمی شود.


بار سوم که بازی را انجام می دهید باید کاری کنید که کودک با تلاشی بسیار بیشتر از تلاشی که آن دو بار داشته، برنده شود. این بار در حال آموزش این نکته هستید که گاهی برای موفقیت باید خیلی تلاش کرد.


کتاب رفتار درمانی – دکتر علیرضا تبریزی
به کودک خود

کمک به دیگران رانیاموز...بلکه بیاموزکه سخاوت جزئی ازوجودانسان است...
اوراازجهنم نترسان...ذات اوراپاک پرورش بده
وعده ی بهشت به اونده...به اوبیاموزخوب بودن لازمه ی انسانیته
اورانترسان...به اوشجاعت روبه روشدن بده
اورامنع نکن...به سوی زیباییها وخوبیهاسوق بده
مغزش رامحدودنکن بااندیشه هایت...به اواندیشیدن یادبده
نگوانسان موجودبرتراست...بیاموزکه هرموجودی باهرشکل وشرایطی به اندازه ی انسان حق زندگی دارد
ازثروتمندوفقیربرایش نگو...به اوبیاموزارزش انسانهابه وجوددرونیه هرکسی است
راحتی رابرایش فراهم نکن...به اوبیاموزسختیهاهم جزئی اززندگی اند
خدارابرایش ترسیم نکن...بگذاراوازبهترینهایش برای خودش خدابسازد
اورامحدودبه قاعده وقانون نکن...به اوبیاموزبهترین راکشف کند..
اوراازبدیهانترسان...به اوبیاموزخوبی ومهربانی را...
کودکت راباشکوه پرورش بده...تادرآینده باشکوه زندگی کند
صفحه‌ها: 1 2