قطعه های عاشقانه و اشعار زیبا و عاشقانه
|
1393 / 7 / 10، 12:34 عصر,
|
|||
|
|||
عجب صبری خدا دارد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . همان یک لحظه ی اول ، که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان ، جهان را با همه زیبایی و زشتی ، به روی یکدگر ، ویرانه می کردم . □ عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . که در همسایه ی صد ها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم ، نخستین نعره ی مستانه را خاموش آن دم ، بر لبِ ، پیمانه می کردم . □ عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . که می دیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین ، زمین و آسمان را واژگون ، مستانه می کردم . □ عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . نه طاعت می پذیرفتم ، نه گوش از بهر این بیداد گر ها تیز کرده ، پاره پاره در کف زاهد نمایان ، سبحه ی ، صد دانه می کردم . □ عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ، هزاران لیلی ناز آفرین را کو ه به کو ه، آواره و دیوانه می کردم . □ عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . بگرد شمع سوزان ِ دل عشاق سرگردان ، سراپای وجود بی وفا معشوق را ، پروانه می کردم . □ عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . به عرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ، تا که می دیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری می فروشد ، گردش این چرخ را وارونه ، بی صبرانه می کردم . □ عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . که می دیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنه ی این علم ِ عالم سوز مردم کش ، به جز اندیشه ی عشق و وفا ، معدوم هر فکری ، در این دنیای ، پر افسانه می کردم . □ عجب صبری خدا دارد ! چرا من جای او باشم . همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ، تاب تماشای تمام زشتکاری های این مخلوق را دارد وگرنه من به جای او چو بودم ، یک نفس کی عادلانه سازشی ، با جاهل و فرزانه می کردم . عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد ! شعری از: معینی کرمانشاهی
علی یارتون
|
|||
11 کاربر به خاطر ارسال این پست از محمد حسین تشکر کردهاند: یاسمن, ملیحه, مرضیه, محمد81, فرید, فاطمه, صدف, سوزان, سعیده, حسین, افشین |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 14 مهمان