قطعه های عاشقانه و اشعار زیبا و عاشقانه
|
1393 / 7 / 13، 10:16 صبح,
|
|||
|
|||
ای آنکه پس از ما به جهان می تازی می دان که جهان پر است از تن نازی سرگرم مشو به یاوه در هر بازی ورنه همه هستی خود می بازی ای آنکه پس از ما به جهان بی تابی می کوش که این دوروزه را دریابی هر لحظه بدان که شعله ای در بادی هر لحظه بدان که زورقی بر آبی ای آنکه پس از ما به جهان در راهی پیوسته زکوه عمر خود می کاهی کوته نبود عمر بلند است آری گر تو نکنی به عمر خود کوتاهی ای آنکه پس از ما به جهان خانه کنی ای کاش که زلف زندگی شانه کنی افسانه عاشقی بخوانی شب و روز خود را به جهان تو نیز افسانه کنی مجتبي كاشاني |
|||
6 کاربر به خاطر ارسال این پست از فرید تشکر کردهاند: ملیحه, مرضیه, محمد حسین, فاطمه, سکینه, سعیده |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 35 مهمان