1393 / 3 / 12، 02:46 عصر
تــامل خـــویش
« بسم اللّه الرّحمن الرّحيم »
به اسم اعظم خدا که از سياهي چشم به سفيدي اش نزديکتر است
ـ سایه عزیز! به اسم اعظم خدا که از سياهي چشم به سفيدي اش نزديکتر است
*به آرامی آغاز به درمان میكنند*
میگویند ...
برای هرآنچه که بوی درمان می دهد
تـــــا تــامل خـــویش
بـــــــرای خاطره درمانمان
برای درمانی که ، تو هم می خوانیشان
وقتی دلــم شاد می شــود!
وبــساط اشک دیگرجمع می شود
که ازپای لحظه های آرپی تهی گردد
پس!گوش خیالت را به گذشته بچسبان
آرپی ات را از امواج پراکنده ی زمان جمع کن
و پژواک صدایش را بردیوار ذهن ات بکوبان
آنوقت است ذهنم پر از آواز غزلیات تو می شوم
مگرغیر از این است ا
که درمان هم وجود دارد
بدان ...
به خودم دروغ نمی گویم!
اما به حقیقت دقایق نوشته هایت سوگند
درمان برای همه در راه است
شادی را فراموش نكن!