قطعه های عاشقانه و اشعار زیبا و عاشقانه
|
1393 / 8 / 2، 06:19 عصر,
|
|||
|
|||
هوای قریه بارانیست
کسی از دور میآید کسی از گل بوته های نور میآید نگاهش بوی جنگل های باران خورده را دارد و وقتی گیسوانش را رها در باد می سازد دل من سخت میگرد . هوای قریه بارانیست . درها را کمی وا کن . . که عطر گلها بپیچد در رواق من . که شاید خیل لک لک ها نشیند در رواق من . هوای قریه بارانیست . جمیله جان میبینی که ساحلها چه خاموشست . کنار کوچه ها دیگر گل لادن نمیروید . برنجستان ما غمگین غمگین است و دیگر برزگرها شعر لیلی را نمیخوانند روایتهای شیرین را نمیدانند هوا در عطر سوسن های کوهی بوی اردک های وحشی را نمیریزد و در شبهای مهتابی صدای جز هیاهوی مترسکها نمآید . هوای قریه بارانیست دل من سخت غمگین غمگین است . . . شمس لنگرودی |
|||
8 کاربر به خاطر ارسال این پست از فرید تشکر کردهاند: یاسمن, ملیحه, مرضیه, محمد81, محمد حسین, فاطمه, سکینه, بهزاد |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 97 مهمان