قطعه های عاشقانه و اشعار زیبا و عاشقانه
|
1393 / 11 / 2، 04:45 عصر,
|
|||
|
|||
"" فريدون فرخزاد""
گر تن بدهى ... دل ندهى کار خراب است چون خوردن نوشابه که در جام شراب است گر دل بدهى ... تن ندهى باز خراب است اين بار نه جام است و نه نوشابه ... سراب است دريا بشوى چون به دلت شور عبور است نوشيدن يک جرعه زجام تو عذاب است باران بشوى چون که تنت بر همه جاريست کى تشنه شود سير ... فقط نام توآب است اينجا به تو از عشق و وفا هيچ نگويند چون دغدغه ى مردم اين شهر حجاب است تن را بدهى ... دل ندهى فرق ندارد يک آيه بخوانند ... گناه تو ثواب است مرغان هوايى چو بيفتند در اين دام فرقى نکند کبک و يا جوجه عقاب است صياد در اين دشت مصيبت زده کور است هر مرغ به دامش برسد ... نام ,کباب است هر مشتى غضنفر که رسد از ده بالا بر مسند قدرت چو زند تکيه ... جناب است اصلا سخن از تجربه و علمو توان نيست شايسته کسى است که با حکم و خطاب است در دولت منصور که يک سکه حساب است تنها سند ساخت يک صومعه خواب است اينجا کسى از مرگ بشر ترس ندارد ترس از شب قبر است وسوال است وجواب است اى کاش که دلقک شده بودم و نه شاعر در کشور من ارزش انسان به نقاب است..
«اِلهی رِضیً بِرِضاکَ مُطیعاً لاِءَمْرِ قَضاکَ لا مَعْبُودَ سِوَاکَ»(دعا)
|
|||
9 کاربر به خاطر ارسال این پست از راضیه تشکر کردهاند: ملیحه, محمد81, محمد حسین, ماهان, فاطمه, صدف, سوزان, خدیجه, افسانه |
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 74 مهمان