1393 / 12 / 18، 02:09 عصر
بچه گی
خسته شدم از این همه خستگی
کاشکی که برمیگشت همون بچگی
اون روزا که چیپس و پفک میخوردیم
تو مدرسه کلی کتک میخوردیم
بدو بدو دنبال یه فرفره
ما کجا و دلشوره و دلهره
یادش بخیر شادی تو دست من بود
کرایه های تاکسی بیست تومن بود;)
خداوکیلی دردسر نداشتیم
از چک و ازسفته خبر نداشتیم
غصه ی ما فقط یه مشق شب بود
اگه مریض بودیم فقط یه تب بود
نه قسط میدونستیم چیه نه اجاره
فقط باباجون بخره بیاره ;)
خسته شدم از این همه خستگی
کاشکی که بر میگشت همون بچگی
...
سروده شکوفه:)
یکی اون بالا خالصانه باهاته ...
خسته شدم از این همه خستگی
کاشکی که برمیگشت همون بچگی
اون روزا که چیپس و پفک میخوردیم
تو مدرسه کلی کتک میخوردیم
بدو بدو دنبال یه فرفره
ما کجا و دلشوره و دلهره
یادش بخیر شادی تو دست من بود
کرایه های تاکسی بیست تومن بود;)
خداوکیلی دردسر نداشتیم
از چک و ازسفته خبر نداشتیم
غصه ی ما فقط یه مشق شب بود
اگه مریض بودیم فقط یه تب بود
نه قسط میدونستیم چیه نه اجاره
فقط باباجون بخره بیاره ;)
خسته شدم از این همه خستگی
کاشکی که بر میگشت همون بچگی
...
سروده شکوفه:)
یکی اون بالا خالصانه باهاته ...
یکی اون بالا خالصانه باهاته...