1394 / 4 / 19، 09:53 صبح
غضنفر رو داشتن اعدام ميكردن
داد ميزنه منو بيارين پايين
ميارنش پايين ميگن چيه، وصيت داري ؟؟؟
ميگه نه اين مسخره بازيا چيه، داشتم خفه ميشدم
ماشالله آقايون تازگيا خيلي خانوم شدن،تلويزيون رو كه روشن ميكني
هر شبكه اي ميزني يكيشون داره آشپزي ميكنه
راضيم ازتون ........
غضنفر نصف شب دوتا نون و كمي خرما دستش بود و داشت به سمت ريل قطار ميرفت ازش پرسيدن نصف شبي كجا ميري؟؟؟
گفت: ميرم خودكشي كنم
گفتن: پس اين نون و خرما واسه چي همراهت
ميبري؟؟
گفت: شايد تا صبح قطار نيومد از گرسنگي
ميميرم
داد ميزنه منو بيارين پايين
ميارنش پايين ميگن چيه، وصيت داري ؟؟؟
ميگه نه اين مسخره بازيا چيه، داشتم خفه ميشدم
ماشالله آقايون تازگيا خيلي خانوم شدن،تلويزيون رو كه روشن ميكني
هر شبكه اي ميزني يكيشون داره آشپزي ميكنه
راضيم ازتون ........
غضنفر نصف شب دوتا نون و كمي خرما دستش بود و داشت به سمت ريل قطار ميرفت ازش پرسيدن نصف شبي كجا ميري؟؟؟
گفت: ميرم خودكشي كنم
گفتن: پس اين نون و خرما واسه چي همراهت
ميبري؟؟
گفت: شايد تا صبح قطار نيومد از گرسنگي
ميميرم
((خدا گر ز حکمت ببندد دَری)) ((ز رَحمَت گُشاید درِ دیگری))