انجمن حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبر و اشتارگات در ایران
  • پرتال
  • انجمن
    • مشاهده ارسال های جدید
    • مشاهده ارسالهای امروز
  • لیست اعضا
  • جستجو
  • تقویم
  • راهنما
  • زمان کنونی: 1404 / 2 / 29، 08:43 صبح
  • A+
  • A
  • A-
درود مهمان گرامی! ورود ثبت نام
ورود
نام کاربری:
گذرواژه‌: گذرواژه‌تان را فراموش کرده‌اید؟
 
قابل توجه مهمانان بازدید کننده: با اتخاذ تدابیر و ارائه اعلام شماره حساب بانکی که در ذیل به آن اشاره شده با حفظ ارزش ها و كرامات والای انسانی و تكیه بر مشاركت و همكاری نزدیك شما اعضاء و بازدیدکنندگان درحمایت وکمک به تأمین حداقل نیازهای اساسی این قشر کم بینا، نابینا وكم درآمد، ماراحمایت ویاری نمائید. شماره حساب کارت شتاب بانک رفاه کارگران به شماره: 5894631500966528 به نام حاج آقا ابراهیمی وجوه خود را واریز نمائید. ««در صورت ثبت نام دراین انجمن حتما ازنام کاربری فارسی استفاده نمائید (انتخاب نام کاربری با زبان انگلیسی تائید و فعال نمیگردد) جهت تائید و فعال سازی نام کاربری خود با شماره 09389502752 بنام محسن سروش راس ساعت 10 الی 11صبح بجز روزهای تعطیل تماس حاصل نمائید.»» ایمیل انجمن: FORUM.RPSIRAN.IR@GMAIL.COM

انجمن حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبر و اشتارگات در ایران › بخش عمومی › لطیفه و سرگرمی
لطیفه وسرگرمی

صفحه‌ها (9): « قبلی 1 ... 5 6 7 8 9 بعدی »
پرش به صفحه 
حالت‌های نمایش موضوع
لطیفه وسرگرمی
شکوفه آفلاین
عضو آشنا
*
ارسال‌ها: 138
تشکر اهداء کرده: 421
تشکر دریافتی: 203 بار در 17 پست
موضوع‌ها: 1
تاریخ عضویت: 1393 / 7 / 2
اعتبار: 8
#106
1393 / 12 / 27، 11:59 عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: 1393 / 12 / 28، 12:11 صبح، توسط شکوفه.)
°•°روباه و زاغ شیرازی

زاغو رو درخت نارنجو نشسه بود.
روبو اومد گفت:ای ولو.
سی چه دمی.چه رنگی.
عجب چنگی....
عآمو ناموسن یی دهن بوخون حال کنیم.....

زاغو پنیرو زد زیر چلش و گفت:عآمو پوشو برو جمش کنا ما خودمون دم دروازه کازرون کوپن پنیر میدزیم.:D;):):)

یکی اون بالا خالصانه باهاته ...

مو هایش سپید گشت
کودکی که دفترخاطراتم را میخواند…







چون با سر کردمش تو گونی آرد که بفهمه
دفتر خاطراتشخصیه ……کاملا شخصی ^_^

یکی اون بالا خالصانه باهاته ...

ـ ┐—--— ┌
ـ |__ (😧|
ـ / \||/ /
ـ┇/ _//_ /
ـ┇ /________/
ـ ┇ ┇
بسم الله
خواب دیدم
همه ی سایت اومدن خونمون آجیل خورون
:P:D

یکی اون بالا خالصانه باهاته ...

میگن توی جهنم ترتیب روزها اینجوریه:

عصر جمعه.

صبح شنبه.

شب کنکور.

عصر سیزده بدر.

31 شهریور.

دوباره عصر جمعه.

راه توبه بازه دیگه خودتون میدونید
:D:D:D

یکی اون بالا خالصانه باهاته ...
یکی اون بالا خالصانه باهاته...
ارسال‌ها
تشکر از این کاربر پاسخ
3 کاربر به خاطر ارسال این پست از شکوفه تشکر کرده‌اند:
مهدی, صحرا, سارا90
وحـید
عضونشده
 
#107
1394 / 1 / 30، 11:53 عصر
از خونه زنگ زدم فست فود .....

غذا بیارن طرف میگه بفرستم واستون؟؟؟

میگم پ ن پ آپلود کن لینکش رو بده دانلود کنم.(علی )

قهقهه قهقهه خنده خنده
پاسخ
2 کاربر به خاطر ارسال این پست از وحـید تشکر کرده‌اند:
مهدی, سارا90
وحـید
عضونشده
 
#108
1394 / 1 / 31، 12:05 صبح
لپ تاپم رو بردم نمایندگیش میگم :

ضربه خورده ، کار نمیکنه !!!!!!!!

یارو میگه : ضربه ی فیزیکی ؟!!

گفتم: پ ن پ یکم بی محلی کردم،ضربه روحی خورده !!!!!!!خخخخخخخخ
پاسخ
3 کاربر به خاطر ارسال این پست از وحـید تشکر کرده‌اند:
مهدی, سارا90, اراز
وحـید
عضونشده
 
#109
1394 / 1 / 31، 12:19 صبح
گوشیمو ساینت کردم، رو میز میلرزه ، میگه:داره زنگ می خوره؟!؟!

گفتم: پ ن پ خربزه  خورده فکر اینجاشو نکرده!!!! خخخخخخ قهقهه خنده قهقهه
پاسخ
3 کاربر به خاطر ارسال این پست از وحـید تشکر کرده‌اند:
مهدی, سارا90, اراز
محمد حسین آفلاین
عضو فعال
*
ارسال‌ها: 945
تشکر اهداء کرده: 2,086
تشکر دریافتی: 562 بار در 70 پست
موضوع‌ها: 15
تاریخ عضویت: 1393 / 2 / 24
اعتبار: 14
#110
1394 / 2 / 11، 05:04 عصر
وای روز مادر و روز پدر / جدم از ناراحتی آید به در

روز مادر یک النگو می دهم / زن دهد جوراب در روز پدر

تازه پول دومی را هم زمن / می ستاند از طریق گل پسر

قیمت جوراب من هم لاجرم / از النگو هست قدری بیشتر
علی یارتون
ارسال‌ها
تشکر از این کاربر پاسخ
2 کاربر به خاطر ارسال این پست از محمد حسین تشکر کرده‌اند:
سارا90, اراز
امیرعلی آفلاین
عضو رسمی
*
ارسال‌ها: 367
تشکر اهداء کرده: 144
تشکر دریافتی: 114 بار در 12 پست
موضوع‌ها: 8
تاریخ عضویت: 1393 / 2 / 28
اعتبار: 5
#111
1394 / 3 / 19، 02:55 عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: 1394 / 3 / 19، 02:59 عصر، توسط امیرعلی.)
طرف لکنت زبان داشته ، زنگ میزنه اورژانس که بیاد جنازه همسیاشونو که مرده ببره ،… میگه ،االو اااوورجانس ،این ههههمسایمون ممممرده یه آمبولانس بفرستین ، طرف میگه آدرستون؟ ، یارو تا میاد آدرسو بگه زبونش بند میاد میگه ظظظظظ، طرف میگه ظفر منظورته ، میگه ننننننننه،طرف فکر میکنه سرکاره قطع میکنه ،۲هفته بعد همین اتفاق میوفته بازم طرف میگه آدرستون، باز زبونه یارو بند میاد میگه ظظظظ، طرف میگه ظفر،میگه نن…ننه …، باز مامور اورژانس فکر میکنه سرکاره قطع میکنه ۳ ماه رد میشه،باز طرف زنگ میزنه میگه اااااووووورژانس، این هههمسایمون ممممرده محلللمون بوی گه گگگرفته یه آمبولانس بببفرستین ، طرف میگه آدرستون؟!، باز زبونه یارو بند میاد میگه ظظظظ، از اونور میگن آقا منظورت ظفر، طرف میگه ااااره بببیناموس کککشوندم آوردمش ظفرببببیا بببرش قهقهه


یه بار با پدرم رفتم دکتر، دکتر بم گفت وقتی ادرار میکنی سوزش داری؟..من هاج ُ واج نگاش کردم.. آقام گفت :شاش شاش

قهقهه
غضنفر شب میره مهمونی.شب موقع خواب صاحبخونه میگه:جاتو کجا بندازم؟تو اتاق نینی خوبه؟غضنفر با خودش فکر میکنه کی حوصله گریه بچه رو داره.میگه:نه ممنون همینجا تو حال خوبه.صبح پا میشه بره دستشویی یهو یه دختر میبینه  میگه:شما دختر فلانی هستید؟اسمتون چیه؟دختره میگه:نی نی اسم شما؟ غضنفر ‎‫میگه:من خر من گاو من الاغ من نفهم
قهقهه
-  -   - 
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.
یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.
یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.
فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠۶ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠۶ نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخرى رسید.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.
امّا داماد از جایش تکان نخورد.
او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.
همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.
فردا صبح یک ماشین بى‌ام‌و کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»

قهقهه  


یه آقایی توی اتوبان با سرعت 180 کیلومتر در ساعت می رفته که پلیس
با دوربینش شکارش می کند و ماشینش رو متوقف می کند. پلیس میاد
کنار ماشین و میگه گواهینامه و کارت ماشین !
راننده میگه :من گواهینامه ندارم.این ماشینم ماله من نیست کارت ماشین 
هم پیشه من نیست.من صاحب ماشین رو کشتم جنازه شم انداختم تو 
صندوق عقب. چاقوشم صندلی عقب گذاشتم. حالا هم داشتم میرفتم از
مرز فرار کنم که شما منو گرفتین.
مامور پلیس که حسابی گیج شده بود بی سیم می زنه به فرماندش و عین
قضیه رو گزارش میدهد و در خواست کمک فوری می کنه فرمانده اش هم 
به او می گه که کاری نکند تا او خودشو برسونه.
فرمانده در اسرع وقت خودشو به محل می رسوند و به راننده می گوید : 
اقا گواهینامه ؟
یارو گواهینامه اش رو از تو جیبش در میاره و به فرمانده می دهد.
فرمانده می گه اقا کارت ماشین؟
راننده کارت ماشین که به نام خودش بوده در میاره و می دهد به فرمانده
فرمانده که روی صندوق عقب چاقویی پیدا نکرده عصبانی دستور میدهد تا
راننده در صندوق عقب را باز کند.
راننده در صندوق رو باز می کند و فرمانده می بینه که صندوق هم خالیست
فرمانده که حسابی گیج شده بود به راننده میگه "پس این مامور ما چی میگه؟
رانندهه می گه:چه میدونم والا جناب سرهنگ.لابد الانم می خواد
بگه من 180 تا سرعت می رفتم!!

خنده خنده خنده خنده


ارسال‌ها
تشکر از این کاربر پاسخ
5 کاربر به خاطر ارسال این پست از امیرعلی تشکر کرده‌اند:
غلامرضا1, صحرا, سوزان, سارا90, اراز
غلامرضا1 آفلاین
عضو نوزاد
*
ارسال‌ها: 26
تشکر اهداء کرده: 1,037
تشکر دریافتی: 94 بار در 10 پست
موضوع‌ها: 1
تاریخ عضویت: 1393 / 3 / 20
اعتبار: 8
#112
1394 / 3 / 26، 10:30 عصر
غضنفر از انيشتين ميپرسه :
بادي كه از دهن خارج ميشه سرد است يا گرم ؟؟؟
انيشتين گفت : سرد است
غضنفر گفت : پس چرا وقتي در زمستان هوا سرد است در دستت فوت ميكني تا گرمش كني ؟؟؟
انيشتين گفت : آها پس گرم است
غضنفر گفت: پس چرا در فنجان چايي براي خنك كردنش فوت ميكني ؟؟
انيشتين سرش را به پايين انداخت و گفت:شكر خردم قهقهه قهقهه قهقهه قهقهه
((خدا گر ز حکمت ببندد دَری)) ((ز رَحمَت گُشاید درِ دیگری))
ارسال‌ها
تشکر از این کاربر پاسخ
4 کاربر به خاطر ارسال این پست از غلامرضا1 تشکر کرده‌اند:
مهدی, علیرضا۷۱, سارا90, اراز
غلامرضا1 آفلاین
عضو نوزاد
*
ارسال‌ها: 26
تشکر اهداء کرده: 1,037
تشکر دریافتی: 94 بار در 10 پست
موضوع‌ها: 1
تاریخ عضویت: 1393 / 3 / 20
اعتبار: 8
#113
1394 / 4 / 8، 05:00 عصر
غضنفر زنگ زده مطب متخصص پوست
ميگه: الو متخصص پوست
منشي: بله بفرماييد
غضنفر: پوست بز چند ميخريدقهقهه قهقهه قهقهه
((خدا گر ز حکمت ببندد دَری)) ((ز رَحمَت گُشاید درِ دیگری))
ارسال‌ها
تشکر از این کاربر پاسخ
5 کاربر به خاطر ارسال این پست از غلامرضا1 تشکر کرده‌اند:
مهدی, صحرا, سارا90, خدیجه, اراز
سارا90 آفلاین
عضو نوزاد
*
ارسال‌ها: 10
تشکر اهداء کرده: 102
تشکر دریافتی: 27 بار در 3 پست
موضوع‌ها: 0
تاریخ عضویت: 1394 / 3 / 19
اعتبار: 3
#114
1394 / 4 / 19، 12:23 صبح
فرهنگ لغت مادر بزرگم :
این آشغالا که میمالی به خودت= لوازم آرایش.
این آشغاله که شب و روز دستته = گوشیم .
این آشغال که همش سرت توشه = لب تاپ.
این آشغالا که میخوری = قره قروت و لواشک و پاستیل
این آشغال دونی = اتاقم.
آشغال = خودم
این آشغالی که دلت پیشش گیره منظورش دوستم... خنده
------------------------------------------------------------------------------------------------
به شاسگوله میگن : تولدت کیه؟
میگه : ۲۲ مهر ،
میگن : چه سالى؟
شاسگوله میزنه زیر خنده و میگه تو دیگه چقد خری ، خوب معلومه دیگه ، هرسال… جشن
---------------------------------------------------------------------------------------------
هر وقت از تنهایی لذت نمی برید ازدواج کنید آن وقت حتما از تنهایی لذت می برین! خنده
-----------------------------------------------------------------------------------------------
از حیف نون می پرسن خواهرت دختر زائیده یا پسر؟ میگه به من اطلاع ندادن، هنوز نمی دونم دایی شدم یا خاله؟ خنده
------------------------------------------------------------------------------------------
به یارو میگن در رو ببند هوای بیرون سرده! میگه: مثلا اگه من در رو ببندم هوای بیرون گرم میشه؟! شنگول
-----------------------------------------------------------------------------------------------
رفتم از عابربانک پول بگیریم میگه : وجه نقد موجود نیست. بعد مینویسه درخواست دیگری دارید؟!... آره 4 تا جوک بگو دلمون باز شه!!هاهاهاها
شادباشید  شنگول  شنگول  شنگول
ارسال‌ها
تشکر از این کاربر پاسخ
7 کاربر به خاطر ارسال این پست از سارا90 تشکر کرده‌اند:
مهدی, محمد حسین, غلامرضا1, صحرا, شکوفه, خدیجه, اراز
غلامرضا1 آفلاین
عضو نوزاد
*
ارسال‌ها: 26
تشکر اهداء کرده: 1,037
تشکر دریافتی: 94 بار در 10 پست
موضوع‌ها: 1
تاریخ عضویت: 1393 / 3 / 20
اعتبار: 8
#115
1394 / 4 / 19، 09:53 صبح
غضنفر رو داشتن اعدام ميكردن
داد ميزنه منو بيارين پايين
ميارنش پايين ميگن چيه، وصيت داري ؟؟؟
ميگه نه اين مسخره بازيا چيه، داشتم خفه ميشدم
خنده خنده خنده خنده


ماشالله آقايون تازگيا خيلي خانوم شدن،تلويزيون رو كه روشن ميكني
هر شبكه اي ميزني يكيشون داره آشپزي ميكنه
راضيم ازتون ........


غضنفر نصف شب دوتا نون و كمي خرما دستش بود و داشت به سمت ريل قطار ميرفت ازش پرسيدن نصف شبي كجا ميري؟؟؟
گفت: ميرم خودكشي كنم 
گفتن: پس اين نون و خرما واسه چي همراهت 
ميبري؟؟
گفت: شايد تا صبح قطار نيومد از گرسنگي  
ميميرم قهقهه قهقهه قهقهه قهقهه
((خدا گر ز حکمت ببندد دَری)) ((ز رَحمَت گُشاید درِ دیگری))
ارسال‌ها
تشکر از این کاربر پاسخ
6 کاربر به خاطر ارسال این پست از غلامرضا1 تشکر کرده‌اند:
مهدی, صدف, شکوفه, سارا90, خدیجه, اراز
غلامرضا1 آفلاین
عضو نوزاد
*
ارسال‌ها: 26
تشکر اهداء کرده: 1,037
تشکر دریافتی: 94 بار در 10 پست
موضوع‌ها: 1
تاریخ عضویت: 1393 / 3 / 20
اعتبار: 8
#116
1394 / 4 / 29، 09:44 صبح
غضنفر تو جبهه جنازه خاك ميكرده
طرف داد ميزنه :من زنده ام !
.
.
غضنفر با بيل ميزنه تو سرش
ميگه:خفه شو!
الان بدنت گرمه نميفهمي تو شهيد شدي !!!!!
خنده خنده خنده خنده خنده خنده خنده
((خدا گر ز حکمت ببندد دَری)) ((ز رَحمَت گُشاید درِ دیگری))
ارسال‌ها
تشکر از این کاربر پاسخ
5 کاربر به خاطر ارسال این پست از غلامرضا1 تشکر کرده‌اند:
محمد حسین, صدف, شکوفه, خدیجه, اراز
غلامرضا1 آفلاین
عضو نوزاد
*
ارسال‌ها: 26
تشکر اهداء کرده: 1,037
تشکر دریافتی: 94 بار در 10 پست
موضوع‌ها: 1
تاریخ عضویت: 1393 / 3 / 20
اعتبار: 8
#117
1394 / 5 / 4، 05:54 عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: 1394 / 5 / 4، 05:57 عصر، توسط غلامرضا1.)
طناب طناب طناب
عاغا دیروز رفته بودم کتاب آشپزی بگیرم از کتابخونه همینطور داشتم کتابارو نیگا می کردم به یاروهه گفتم: عاغا این کتابا مشکل دارن یارو: بیار ببینم کجاش مشکل داره O_o من همچنان داشتم دستمو میکشیدم روش و میگفتم ببین اینا زوم نمیشن:/ یارو ۳تا خیابون دنبالم بود:خنده خنده

بابام دیشب اومده میگه چرا بیداری؟؟؟ میگم خوابم نمیبره بابا جون میگه بخواب خوابت میبره عزیزم:| فهمیدید؟؟؟؟؟ خیلی هم ساده بود اصن نمیدونم چرا به فکر خودم نرسید :|| شماهم از این به بعد هر وقت دیدید خواببتون نمیبره بخوابید خوابتون میبره
خنده 

هر موقع عکس شناسناممو می بینم
می فهمم این ذات آدمه که باید قشنگ باشه …!  والو .. بوخودا !!
گل 

دیروز داشتم غذا نذری پخش میکردم

یه پیرزنه اومد گفت : خیر از جوونیت ببینی یه غذا بده به من

گفتم : مادر جان بخدا غذا تموم شده

گفت : خدا بزنه تو کمرت و رفتقهقهه

ارسال‌ها
تشکر از این کاربر پاسخ
10 کاربر به خاطر ارسال این پست از غلامرضا1 تشکر کرده‌اند:
یاسمن, مهدی, محمد81, محمد حسین, فریده, فاطمه, صدف, شکوفه, خدیجه, اراز
روح الله آفلاین
عضو غریبه
*
ارسال‌ها: 1
تشکر اهداء کرده: 164
تشکر دریافتی: 6 بار در 2 پست
موضوع‌ها: 0
تاریخ عضویت: 1393 / 4 / 27
اعتبار: 0
#118
1394 / 5 / 13، 02:20 عصر
تفاوت گفتاری پسر و دختر در پای تلفن گفتگوی دو دختر پای تلفن: سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم... می بینمت خوشگلم... بوس بوس بوس گفتگوی دو پسر پای تلفن: بنال... گوساله مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر......... و..........بوووووووووووق ! ( شرمنده زیر ۱۸ از اینجا رد میشه بالاخره ) بعد از قطع کردن تلفن : دخترها: واه واه واه !!! دختره ایکبیریه بی فرهنگ چه خودشم میگیره اه اه اه انگار از دماغ فیل افتاده حالمو بهم زد پسرها: بابا عجب بچه باحالیه این ممد خیلی حال میکنم باهاش خیلی با مرامه دمش گرم
خنده i
بنده خدا خسیس قله اورست رو فتح می‌کنه، ازش می‌پرسن: انگیزه‌ات چی بود؟ میگه: خدا خفه‌اش کنه اونی رو که گفت: اون بالا نذری میدن !!
قهقهه
خسیس ها رو از چهار تا چیز میشه شناخت:۱- همشون زیرشلواری آبی راه راه دارن
2 هر قلوپ نوشابه که می‌خورن به شیشه نگاه می‌کنن ببینن تا کجاش رفته !
3 جلوی در وامیستن و به جای اینکه بگن بفرمایین تو، میگن حالا چرا نمیان تو؟
4 بستنی لیوانی که می‌خورن حتما درش رو می‌لیسن!!

خنده 

از بچه ی یه خسیس می پرسن : وقتی می روی سر یخچال چی می خوری؟ میگه: کتک!

قهقهه
توی شهر خسیس ها قیمت بلیط اتوبوس از ۲۵ تومان به ۵ تومان می رسه. همه اعتراض
می کنند. ازشون می پرسن : چرا اعتراض می کنید ؟ می گن: ما تابه حال وقتی
پیاده روی می کردیم ۲۵ تومان به نفع مان می شد ولی حالا فقط ۵ تومان به نفع
ما می شه!!


خنده 


از غضنفر می پرسن چه جوری بستنی کیم می خوری؟ می گه می ذارمش لای نون، سیخشو می کشم بیرون!
قهقهه 
غضنفر زنش رو بدجوری می زده ؛ از پرسیدن : چی کار کرده که می زنیش؟ می گه: اگه می دونستم که می کشتمش!
ارسال‌ها
تشکر از این کاربر پاسخ
5 کاربر به خاطر ارسال این پست از روح الله تشکر کرده‌اند:
محمد81, فاطمه, غلامرضا1, صدف, اراز
غلامرضا1 آفلاین
عضو نوزاد
*
ارسال‌ها: 26
تشکر اهداء کرده: 1,037
تشکر دریافتی: 94 بار در 10 پست
موضوع‌ها: 1
تاریخ عضویت: 1393 / 3 / 20
اعتبار: 8
#119
1394 / 5 / 14، 09:06 عصر
طرف میره تو رَستوران میگه عام یه دَس شیشلیک بده ! بعد میگه
خنده چِقَ طول میکَش تا آمده بشه ؟
گارسون میگه بیست دقیقه!
طرف میگه خو نَب الل حساب دولیکش بیار تا بخوریم تا بعدا که هَمَش آمده شو؟!!!!!! ‎
خخخخخخخخخقهقهه قهقهه خنده قهقهه قهقهه
(داستان واقعی)
ارسال‌ها
تشکر از این کاربر پاسخ
7 کاربر به خاطر ارسال این پست از غلامرضا1 تشکر کرده‌اند:
محمد81, محمد حسین, فاطمه, صدف, سعیده, روحان, اراز
غلامرضا1 آفلاین
عضو نوزاد
*
ارسال‌ها: 26
تشکر اهداء کرده: 1,037
تشکر دریافتی: 94 بار در 10 پست
موضوع‌ها: 1
تاریخ عضویت: 1393 / 3 / 20
اعتبار: 8
#120
1394 / 5 / 15، 06:18 عصر
وصيت يك دختر
غسلم ندهيد آرايشم پاك ميشه

قبرمو بزرگتر بسازيد تا كليپسم جا بشه

واسه شبهاي ديگه هم لباس بزاريد،لباس شب اول قبرمو همه ديده اند
 قهقهه قهقهه

دخترا بعد از امتحان پرچم
بچه ها X رو چند به دست آورديد؟
نازي 23.5
گلي23.5
مهناز23.5
پسرا بعد از امتحان

علي 754
يوسف659.55
رضا:كدوم X حاجي؟مگه ضربدر نبود؟ گریه گریه گریه

تا حالا به راه رفتن مارمولك دقت كردين؟سلام
دوقدم ميره،مي ايسته
 ،چهار قدم ميره،مي ايسته خوشحال دوباره ي كم ميره و دوباره مي ايسته

همش فكر ميكنه ي چيزي جا گذاشته يا كسي صداش ميزنه،شكاك، والا!!،بي تربيت!!

سازمان جهانی بهداشت اعلام کردم که از هر ده نفر،4 نفر از بیماری اسهال رنج میبرند! سوال غضنفر: یعنی اون 6 تای دیگه از اسهال لذت میبرنقهقهه قهقهه
ارسال‌ها
تشکر از این کاربر پاسخ
3 کاربر به خاطر ارسال این پست از غلامرضا1 تشکر کرده‌اند:
محمد حسین, فاطمه, اراز
« قدیمی‌تر | جدیدتر »
صفحه‌ها (9): « قبلی 1 ... 5 6 7 8 9 بعدی »
پرش به صفحه 


  • مشاهده‌ی نسخه‌ی قابل چاپ
  • مشترک شدن در این موضوع
پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 7 مهمان
  • صفحه‌ی تماس
  • پرتال حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبرواشتارگات درایران
  • بازگشت به بالا
  • بایگانی
  • پیوند سایتی RSS

تمامی حقوق مادی و معنوی برای انجمن حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبر و اشتارگات در ایران محفوظ بوده و هر گونه کپی برداری از مطالب فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.

حالت خطی
حالت موضوعی