1393 / 9 / 27، 11:51 عصر
نور امید
چه زیبا بود دوران کودکی
دوران شعر ها و لالایی های کودکی
دوران خنده ها و بازی های کودکی![گل گل](http://rpsiran.ir/forum/./images/smilies/rose.gif)
اما چه کوتاه بود دوران کودکی
کودکی،نوجوانی،جوانی![گل گل](http://rpsiran.ir/forum/./images/smilies/rose.gif)
رسیدیم ابتدای جوانی
در یک شب بهاری،اما سرد،سرد تر از برف![گل گل](http://rpsiran.ir/forum/./images/smilies/rose.gif)
وجودم را سرما فرا گرفته بود
سرمایی سرد تر از یخ،اما سرما نبود ،بلکه سرخک بود
سرخک همان بود که بیماری نهفته کودکیم را نهان ساخت،لبر
حال من ماندم و تنهایی و لبر
من ماندم و سختی دوران
من ماندم و ترحم های دیگران
من ماندم و تا دیروز دیدن و امروز ندیدن،تا دیروز خواندن و امروز نخواندن،تا دیروز رفتن و دیروز نرفتن
اما تا به کی تنهایی و گوشه نشینی؟؟؟
دو سال گذشت ،نور امیدی بر دلم تابانیده شد ،برخواستم،مکتب علم و اندیشه را برگزیدم،کارشناسی ارشد
باز بدین سان نور امید کتاب خالقم بر دل یکتا هپای زندگانیم تابانیده شد بر او صبر و استقامت بخشید و همپایم شد تا به امروز در تمامی دران زندگیم
او کسی نبود جز مادرم کسی که بهشت هم برایش کوچک است
بار خدایا نور امیدت همواره بر دلم بتابان تا دست هم نوعانم را بگیرم و با هم برخیزیم و به عزیزانمان بگوییم نور دیده مان محدود است
اما عقلمان ذهنمان ،روحمان ،روانمان،عاطفه و احساسمان محدود نیست
معلولیت محرومیت نیست
چه زیبا بود دوران کودکی
![گل گل](http://rpsiran.ir/forum/./images/smilies/rose.gif)
![گل گل](http://rpsiran.ir/forum/./images/smilies/rose.gif)
دوران خنده ها و بازی های کودکی
![گل گل](http://rpsiran.ir/forum/./images/smilies/rose.gif)
![گل گل](http://rpsiran.ir/forum/./images/smilies/rose.gif)
کودکی،نوجوانی،جوانی
![گل گل](http://rpsiran.ir/forum/./images/smilies/rose.gif)
![گل گل](http://rpsiran.ir/forum/./images/smilies/rose.gif)
در یک شب بهاری،اما سرد،سرد تر از برف
![گل گل](http://rpsiran.ir/forum/./images/smilies/rose.gif)
![گل گل](http://rpsiran.ir/forum/./images/smilies/rose.gif)
سرمایی سرد تر از یخ،اما سرما نبود ،بلکه سرخک بود
سرخک همان بود که بیماری نهفته کودکیم را نهان ساخت،لبر
حال من ماندم و تنهایی و لبر
من ماندم و سختی دوران
من ماندم و ترحم های دیگران
من ماندم و تا دیروز دیدن و امروز ندیدن،تا دیروز خواندن و امروز نخواندن،تا دیروز رفتن و دیروز نرفتن
اما تا به کی تنهایی و گوشه نشینی؟؟؟
دو سال گذشت ،نور امیدی بر دلم تابانیده شد ،برخواستم،مکتب علم و اندیشه را برگزیدم،کارشناسی ارشد
باز بدین سان نور امید کتاب خالقم بر دل یکتا هپای زندگانیم تابانیده شد بر او صبر و استقامت بخشید و همپایم شد تا به امروز در تمامی دران زندگیم
او کسی نبود جز مادرم کسی که بهشت هم برایش کوچک است
بار خدایا نور امیدت همواره بر دلم بتابان تا دست هم نوعانم را بگیرم و با هم برخیزیم و به عزیزانمان بگوییم نور دیده مان محدود است
اما عقلمان ذهنمان ،روحمان ،روانمان،عاطفه و احساسمان محدود نیست
معلولیت محرومیت نیست