انجمن حمایت ازبیماران چشمی آرپی،لبر و اشتارگات در ایران

نسخه‌ی کامل: اشعار زیبای اعضاء
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6
نور امید
چه زیبا بود دوران کودکی گل گل دوران شعر ها و لالایی های کودکی
دوران خنده ها و بازی های کودکی گلگلاما چه کوتاه بود دوران کودکی
کودکی،نوجوانی،جوانیگلگلرسیدیم ابتدای جوانی
در یک شب بهاری،اما سرد،سرد تر از برفگلگلوجودم را سرما فرا گرفته بود
سرمایی سرد تر از یخ،اما سرما نبود ،بلکه سرخک بود
سرخک همان بود که بیماری نهفته کودکیم را نهان ساخت،لبر
حال من ماندم و تنهایی و لبر
من ماندم و سختی دوران
من ماندم و ترحم های دیگران
من ماندم و تا دیروز دیدن و امروز ندیدن،تا دیروز خواندن و امروز نخواندن،تا دیروز رفتن و دیروز نرفتن
اما تا به کی تنهایی و گوشه نشینی؟؟؟
دو سال گذشت ،نور امیدی بر دلم تابانیده شد ،برخواستم،مکتب علم و اندیشه را برگزیدم،کارشناسی ارشد
باز بدین سان نور امید کتاب خالقم بر دل یکتا هپای زندگانیم تابانیده شد بر او صبر و استقامت بخشید و همپایم شد تا به امروز در تمامی دران زندگیم
او کسی نبود جز مادرم کسی که بهشت هم برایش کوچک است
بار خدایا نور امیدت همواره بر دلم بتابان تا دست هم نوعانم را بگیرم و با هم برخیزیم و به عزیزانمان بگوییم نور دیده مان محدود است
اما عقلمان ذهنمان ،روحمان ،روانمان،عاطفه و احساسمان محدود نیست
معلولیت محرومیت نیست
با ابرا گریه سر دادم
زیر بارون دعا کردم
پیشت مشتم رو وا کردم
نگات کردم ، صدات کردم
بهت گفتم که بیمارم
میدونی درد هم دارم
ازت خواستم که دردامو خودت درمون کنی بازم
همیشه با تو گفتم من ، همیشه از تو خواستم من
حالا بگو چرا بازم دعاهام بی اثر مونده ؟
مگه نگفتی تو بارون دعاها مستجاب میشه ؟

مثل بارون که باریدم
تو بارون هی صدات کردم
با تو گفتم
ازت خواستم
چرا دستامو ول کردی ؟
مگه نگفتی من هستم ؟؟؟؟؟
گلگلگل
دل تنگــی!
دلتنگِ خیلی چیزهـــا!
دلتنگ این همه دردهــا...
فرصت هایی که بر تو گذشت و هرگز باز نخواهد گشت !
دلتنگی ...
دلتنگ شبهـای تنها همراه با رعب و وحشت...
دلتنگ این همه دردهـــــــــــــا!!!
حجم دلتنگی هات آنقدر زیاد شده كه دنیا با تمام وسعتش برایت تنگ شده...
دلتنگی...
من هم دلتنگم...
دلتنگ كسی كه گردش روزگارش به من كه رسید ازحركت ایستاد...
دلتنگ كسی كه بخاطر دردهایش ، دلتنگی هایم را ندید...
دلتنگ خودم...
خودی كه مدتهاست گم كرده ام...
خالق!
دوستت دارد و نمی دانی...
دوستش داری و می خواهدت...
دوستت دارد و سهم تو از بودنش...
فقط تصویری است رویایی در وسعت نگاهش...
دوستت دارد و سهم اواز این همه ، تنهایی است
گلگلگل
یه وقتا ....

یه وقتایی دلم خیلی میگیره
یه وقتایی دلم بدجور اسیره
یه وقتایی زمستون خوب و گرمه
یه وقتایی بهارم سرد سرده
گاهی وقتا نگاهم پر امیده
گاهی هم پر ز اشک و نا امیده
یه وقتا زندگی پر پیچ و تابه
یه وقتا آرزوهامم سرابه
خواهان آنم که ضربان قلبت،
به لبخندهای مکرر تکرار شود،
و هر آنچه به دل آرزویش را داری
بی بهانه ای از آن تو باشد.....
دعایتان می کنم به خیر،
نگاهتان می کنم به پاکی،
یادتان می کنم به خوبی،
هر جا هستید بهترین ها را برایتان آرزو دارم...
فقط از او بخواهید....
خودش بهتر می داند.....
لحظه های اسفند ماهتون به خیر، لباتون خندون، دلتون شاد ، روز و شبهایتان پر ازعشق خدا....
یاد ان پاییز گرم بخیر
ان شب های سرد
صدای باران و صدای نجوایی ارام
.سپری کردم با همه اینها پاییز و زمستان را
با گلهای مریمی در دستان یک خیال
با پروانه ای در دستان دیگری گذاشتن و
پرواز را یاد دادن و پرواز را اموختن ....
اما همه چیز مانند لبخند کوتاهی بود
لبخندی مانند پایان یک دفترچه خاطرات و
چون دفترچه ای که سر رسیدش تمام شده باشد انگار...
امروز من بودم و من
.من بودم و یک عالم حرف نگفته و باز هم نگفته......
بچه گی

خسته شدم از این همه خستگی
کاشکی که برمیگشت همون بچگی
اون روزا که چیپس و پفک میخوردیم
تو مدرسه کلی کتک میخوردیم
بدو بدو دنبال یه فرفره
ما کجا و دلشوره و دلهره
یادش بخیر شادی تو دست من بود
کرایه های تاکسی بیست تومن بود;)
خداوکیلی دردسر نداشتیم
از چک و ازسفته خبر نداشتیم
غصه ی ما فقط یه مشق شب بود
اگه مریض بودیم فقط یه تب بود
نه قسط میدونستیم چیه نه اجاره
فقط باباجون بخره بیاره ;)
خسته شدم از این همه خستگی
کاشکی که بر میگشت همون بچگی
...

سروده شکوفه:)

یکی اون بالا خالصانه باهاته ...
آرامش هندسی

آرامشی میخواهم دایره ای ،گردو صیغلی
سالهاست شعاع شادیهایم به مساحت خنده های کودکی ام نمیرسد
امان اززبان ذوزنقه ایه مردم !!
ازاین احساسات مربعی خسته شده ام
عشق که مختصات نمیخواد
مدتهاست
قطری از غم روی دلهامان سنگینی میکند
و مدام چشممان به لوزیه لوازم مصنوع بشری است !!!
بس کنید ،خسته کننده نیست؟
چه کرده ایم این روزها...
تنها مشکلمان،
درنمودار چشمان مردم ،بردارشده است!
ای رادیکال های آزاد کجایید...؟
خدایا میبینی؟
قدری ضرب و تفریق کم داریم ..
دلم دایره میخواهد!
ازآن گردیهای خوشگل و خوشرنگ
از نگاههای زاویه دار مردم بیزارم
امروز با تو قائمه میشوند و فردا
۱۸۰درجه ازتو فاصله میگیرند
خدایا میخواهم به موازات خوشبختی قدم بزنم
خدایا یعنی میشود؟!!
میشود تقاطع بدبختی را از زندگیمان حذف کنی؟
یاد کودکی هایمان بخیر...
ازسرسره های بیخیالیمان بالا میرفتیم وکودکانه سرمیخوردیم پایین
دلم سرسره میخواهد
ازآن سطوحی که شیب تند دارند!
میخواهم آرام بالا بروم و بیخیال ازمشکلات سر بخورم پایین
دایره هم خوب است
یک ایمان و امید دایره ای
قلش میدهی تا برود و صاف بکوبدبه تمام غصه های ردیف شده و پشت سرهم
وای خدای من چه لذتی دارد
وقتی که تمام خطهای صاف غصه هامان به زمین میریزندو خرد میشوند و تبدیل به نقطه
آن وقت نقطه که چیزی نیست
میشود راحت از زندگی تفریقشان کرد
خدایا آرامشی میخواهم
هندسی


سروده شکوفه




یکی اون بالا خالصانه باهاته ...
گل میگویند شکستنی رفع بلاست،ای“دل”تحمل کن آن حکمت خداست ! گل
دعا کردم که درمان زودبیاید*شما تعبیر تنها،خواب من شید

دعا کردم بدونید چشم به راهم*بدانیدعاشق پست شمایم
اگه  دانم چشاتون دلنگرونه *چشاتون   دنبال  از ما ژندرونه

بزار با چشاتون دلخوش بمونم*فقط  دلتنگیاتون بامن بمونه

ندارم من نظر جزبردرمانتون*ندارم من طلب جزروی ماهتون
ندارم من دلی جز عاشق تو*نباشم  من دمی جز  در سر تو
               هنوزم مینویسم تا توبخوانی
                            کجا کارم !!!
                         درست همچون
پسرکی نابینا که هر روز برای ماهی قرمز مرده اش غذا می ریزد.
گل گل گل
گل گل گل
پیر وفرتوته شدو دلش آرامش  میخواد*
معشوق جانم،توخلوت  صداتون می کند
همتش  تا میرود، به قامت نماز می کند
با حوصله وتوانش ذکرودعاتون می کند
آرپی  ازکارش    عجزوناتوانی  می کند

ژن معیوب درچشش فغان درمان میکند
[b]چشم سایه همچوقبل چشمک پرانی میکند

باخزان عمرخود   دل جان فـشانی می کند[/b]

او برای  حاجتش    لحظه شماری می کند 
خاموش زآرپی چهره اش خندون خندون میکند
با  همان  شور و نوا  دارد  خدایی می کند

خاطرم با خاطرش   شوق  درمون می کند
بی‌ثمر هر ساله  در فکر بهاران   می کند
چون بهاران میرسد با خود نهانی می کند

باما گردش  نکند، با  خود  خلوت می کند
می‌رسد سالی به پایان همه را راضی کند
آرپی ها   دل از  سایه  مهربان  مشکنید
ور نه دلدار درسرایش نامهربانی می کند
گل گل گل
گل گل
گل
 
مادر

مادر ای زحمت کش هردو جهان گل
مادر ای  دُر  گرانـــقدر   نهان   گل
                                  
                                         مادری را زبرایت ساختن
                                          که الجنة زیر پایت نهادن تقدیم
(1394 / 5 / 14، 06:26 عصر)سمحمدصادق نوشته است: [ -> ]
مادر

مادر ای زحمت کش هردو جهان گل
مادر ای  دُر  گرانـــقدر   نهان   گل
                                  
                                         مادری را زبرایت ساختن
                                          که الجنة زیر پایت نهادن 

سلام دوست عزیز گل
با اجزه تصحیح میکنم جهت روان تر شدن اثرزیباتون


مادر ای زحمت کش هر دو جهان
مادر ای در گرانقدر نهان

مادری را از برایت ساختن
جنتی را زیر پات انداختن

کار خوبی هست ای کاش ادامه ش بدید
موفق باشید آفرین
باسپاس ازشما بزرگوار بیشتر از آثاروسرودها برای ما پست بگذارید...
موفق باشید. گل
شبی دیدم تورا مانند یک گُل
سحر دیدم تورا سرمستر از مُل

                                               صدایت می کنم با چشم گریان
                                               که ای گُل بهتر از مُل برمن نظر کُن
تو ای زیباترین غنچه  بستان           تو ای صادقترین محبوبه پنهان
مرا در یاب در این بیغوله غم           تو ای عاشقترین دلهای خندان 

                              تقدیم تقدیم تقدیم
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6